••• کتول میدرخشد •••

از شما دوست عزیز میخوام که در صورت استفاده از مطالب وبلاگ حتما نام وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایید.ممنونم.

••• کتول میدرخشد •••

از شما دوست عزیز میخوام که در صورت استفاده از مطالب وبلاگ حتما نام وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایید.ممنونم.

گفتگویی دوستانه با حسام نواب صفوی

سینمای ما فوق ستاره ندارد

حسام نواب صفوی از بازیگران پرکار سینمای ایران است. تماشاگران، 2 چهره از این بازیگر جوان را به خاطر می‌آورند‌که ارتباطی هم با یکدیگر ندارد.

چهره آدم‌های شرور فیلم‌های تجاری و سیمایی برخوردار از نوعی معصومیت در فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی. خودش با دفاع از کارنامه سینمایی‌اش از حضور در فیلم‌های تجاری دفاع می‌کند و از سویی حضور در آثار تاریخی را پاسخ به یک دلمشغولی قدیمی می‌داند.

نواب صفوی که فیلم‌های پرفروشی در کارنامه دارد، معتقد است در آسمان سینمای ایران، هیچ ستاره‌ای یافت نمی‌شود! او این روزها «کلاغ‌پر» را  روی پرده دارد؛ یک فیلم تجاری که مشابه آن در کارنامه نواب صفوی فراوان است.

•  محاسن و معایب تازه‌ترین کارتان در مقام بازیگر یعنی«کلاغ‌پر» را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 حسن انصاریان فیلمنامه‌ خوبی نوشته بود و با بازیگران بسیار خوبی هم در این کار همبازی بودم. فیلمی است که برای مخاطب ساخته شده و می‌توانست هنگام پرداخت خیلی بهتر از این هم باشد. در مجموع راضی بودم  اما تصور می‌کنم می‌توانست بهتر هم باشد. «مسعود کیهان» برای من نقش متفاوتی بود.

•  فکر نمی‌کنی اصولاً این نوع سینما در ایران و به طور خاص فیلم «کلاغ‌پر» در اجرا و پرداخت خیلی سطحی و کلیشه‌ای است؟

  این بخش قضیه به ما- بازیگران- برنمی‌گردد. وظیفه یک بازیگر این است که تمام تمرکز خود را روی بازی‌اش بگذارد و مسئول باقی ماجرا کارگردان  است.

•   معمولاً وقتی با سازندگان اینگونه آثار صحبت می‌کنیم سطحی بودن فیلم را ربط می‌دهند به اقتضای سینمای تجاری. از طرفی، در سینما، نمونه‌های بارزی از فیلم‌های عامه پسند پیدا می‌شود که در عین حال سهل‌انگارانه هم نیستند.

  بله این برمی‌گردد به دید کارگردان، من خیلی در سینمای تجاری فعالیت کردم. در فیلم‌هایی مثل «نان و عشق و موتور هزار»، «ازدواج به سبک ایرانی»، «سوغات فرنگ» و... اتفاقاً فیلم تجاری باید عمیق‌تر ساخته شود تا بتواند روی ذهن مخاطبان تأثیر بسزایی داشته باشد البته من در مقامی نیستم که بخواهم این توضیحات را بدهم. اینها را باید از کارگردان هر فیلم بپرسید.

•   یکی از انتقاداتی که به «کلاغ‌پر» می‌شود ضعف فیلمنامه است؛ مثلاً سکانسی که رضا و سارا دوربین و میکروفون را در خانه همسایه کار می‌گذارند. اصلاً مشخص نمی‌شود که این عمل چگونه صورت می‌گیرد؟! یا سکانسی که  این دو در خانه همسایه با هم برخورد می‌کنند خیلی جاها فیلمنامه مبهم است.

  من شاهد بودم که آقای انصاریان چقدر روی این فیلمنامه زحمت کشید  اما مسئله، پرداخت و چگونگی اجرای فیلمنامه است. اولاً که تعدادی از سکانس‌های معرفی نقش من که در فیلمنامه آمده بود حذف شد، یعنی الان معرفی کاراکتر من در فیلم وجود ندارد و مخاطب زمانی مسعود را می‌بیند که جلوی در خانه است.

 حتی سکانس پایانی فیلمنامه در فیلم کاملاً تغییر کرده است و الان اصلاً مخاطب متوجه نمی‌شود چه بر سر مسعود آ‌مد؟ یک عده می‌گویند دست به خودکشی زده، یک عده می‌گویند مواد مصرف کرده و... بنابراین این نظر را کاملاً رد می‌کنم و قاطعانه می‌گویم فیلمنامه هیچ مشکلی نداشت.

• ‌اگر محمدرضا گلزار، مهناز افشار و خودتان بازیگر «کلاغ پر» نبودید، باز هم این فیلم گیشه داشت؟

  بوده‌‌اند فیلم‌هایی که بازیگران محبوبی هم داشته‌اند اما به فروش خوبی دست پیدا نکرده‌اند. همه عوامل در کنار هم باید قرار بگیرد تا فیلم موفق شود. فیلمنامه خوب و کارگردان خوب در کنار بازیگران حرفه‌ای جواب می‌دهد. صرفاً فقط حضور یک بازیگر محبوب و سوپراستار نمی‌تواند ضامن توفیق یک فیلم باشد.البته خیلی از مردم، بازیگر خاصی مورد علاقه‌شان است و دوستش دارند، حالا آن بازیگر می‌تواند رضاگلزار، امین حیایی، رضا شریفی‌نیا یا...  باشد.  به هر حال این اتفاق بدی نیست و خیلی می‌تواند به فروش فیلم‌ها کمک کند. عموما هم این گونه بازیگران کسانی هستند که مردم قبلا کمتر از‌ آنها فیلم بدی دیده‌اند و اکثر فیلم‌های‌شان پرفروش بود، بنابراین مردم قبل از ورود به سینما به اعتبار آنها اعتماد می‌کنند و به تماشای فیلم می‌روند.

•   در صحبت‌های‌تان از واژه «سوپراستار» استفاده کردید، تعریف شما از سوپراستار چیست؟

  به نظر من در سینمای ایران«سوپر استار» نداریم، سوپراستار به بازیگری اطلاق می‌شود که وجهه بین‌المللی داشته باشد مثل تام کروز وقتی فیلمی با بازی‌اش اکران می‌شود همان اندازه مخاطب در آمریکا دارد که مثلا  در ژاپن دارد و در دیگر کشورهای دنیا، بازیگران سینمای ایران فقط در سطح کشور خودمان مطرح هستند. ما   بازیگری نداریم‌که در سینماهای کشورهای اطراف مثلا فرض کنید در سینمای هند هم شناخته شده باشند. ‌ اصولا به نظر من واژه سوپراستار فقط در سطح بین‌المللی معنا پیدا می‌کند و در ایران می‌توانیم بگوییم بعضی از بازیگران  ستاره‌های پررنگ‌تری هستند.

•   ستاره‌هایی که کم و بیش موقعیت ثابتی دارند و این توانایی را ندارند که حتی فیلم را بالا یا پایین ببرند، چطور می‌توانند تضمین فروش باشند؟

  بعضی از بازیگران ما به این نقطه رسیده‌اند که می‌توانند عامل تضمین فروش یک فیلم باشند. ببینید خیلی از جوان‌ها دوست دارند که بازیگر شوند و خیلی هم برای رسیدن به‌آن تلاش می‌کنند ولی فقط تعداد معدودی از آنها هستند که به این حرفه دست پیدا می‌کنند بعد همان‌ها هم که دست پیدا کردند باید تمام آن ویژگی‌هایی که پیشتر گفتم را با هم دارا باشند و این ویژگی‌ها مثل یک پازل در کنار هم قرار گیرد تا بازیگر به موفقیت دست پیدا کند و ستاره شود.

•     قبول دارید که همیشه پرسونای حسام نواب صفوی با این نفس منفی‌ها در اذهان مانده است؟ و فکر می‌کنید چرا؟

  من به اینها نقش منفی نمی‌گویم. اینها ضد قهرمان است. منفی نقشی‌ است که کاراکتر در آن دست به عمل بزهکارانه‌ای مثل قتل و غارت بزند و من در هیچ یک از نقش‌هایم این‌طور نبوده‌ام و دلیل اینکه چرا من نقش ضد قهرمان را  بیشتر بازی کرده‌ام و مردم اغلب من را با این پرسونا به یاد می‌آورند، بحث «کلیشه» است و اینکه تهیه‌کننده‌های ما، در فیلم‌ها همیشه به قهرمان و ضدقهرمان معتقدند و این موضوع تبدیل به اپیدمی شده است.

•  چه شد به سمت کارهای تاریخی رفتید؟

 علاقه بسیار زیادی به تاریخ دارم. بسیاری از کتاب‌هایی که خوانده‌ام تاریخی بوده. به تصویر کشیدن شخصی که 400 یا 500 یا یک‌هزار سال پیش زندگی می‌کرده خیلی برایم جذاب است و هر وقت پیشنهادی می‌شود با اینکه می‌دانم بسیار سخت است با اشتیاق می‌پذیرم و دوست دارم این را ثبت کنم؛ یعنی وقتی بازی می‌کنم و تمام می‌شود برایم خیلی احساس قشنگی دارد که توانستم یک سهم کوچکی در معرفی تاریخ مملکتم داشته باشم.

بازی در نقش‌های تاریخی خیلی برایم اهمیت ‌دارد ولی به شرطی که کار در شرایط مناسب ساخته شود. مثلا الان که دارم در «کلاه پهلوی» بازی می‌کنم- مقطعی که من بازی می‌کنم مربوط به سال‌های 1315 تا 1320 است – خیلی برایم جالب است که آدم‌های آن موقع چه جوری زندگی می‌کردند، چه کار می‌کردند، چه جوری لباس می‌پوشیدند و... من اینها را از نزدیک که می‌بینم خیلی جالب است.انگار که در تونل زمان رفته و به گذشته برگشته‌ام.

•  درباره فیلم «توفیق اجباری» ‌و آن شوخی‌ای که با شما شده ، بگویید؟

متاسفانه در این فیلم بدون این که با من هماهنگ شود، با ذکر اسم و فامیلی من شوخی‌ای شده بود که البته من آن را شوخی نمی‌دانم و به اعتقادم این حرکت به لحاظ قانونی، جرم به حساب می‌آید.

خوشبختانه شورای داوری خانه سینما و مسئولان وزارت ارشاد، خیلی قاطعانه با این قضیه برخورد کردند و این صحنه از فیلم حذف شد. البته  هنوز راه شکایت به مراجع قانونی برای من باز است، ضمن این که متوجه نشدم انگیزه سازندگان «توفیق اجباری» از این کار چه بوده است.

منبع : همشهری

با تشکر از تبیان

حمایت مارادونا از ایران خشم مرکز صهیونیستی آرژانتین را برانگیخت

صحبت‌های هفته قبل دیه‌گو مارادونا در مورد حمایت از مردم ایران، خشم مرکز صهیونیستی آرژانتین را در پی داشت.

صحبت‌های هفته قبل دیه‌گو مارادونا در مورد حمایت از مردم ایران، خشم مرکز صهیونیستی آرژانتین را در پی داشت.
مارادونا هفته قبل در دیدار با محسن بهاروند سفیر ایران درآرژانتین گفت: من پیش از این با هوگو چاوز و فیدل کاسترو دیدار کردم. هم‌اکنون نیز می‌خواهم با رییس‌جمهورتان (دکتر احمدی‌نژاد) دیدار کنم.
وی همچنین با اهدای پیراهن امضا شده خود گفت: من با مردم ایران هستم.
پس از صحبت‌های مارادونا و ابراز علاقه‌مندی‌اش برای حضور در ایران و دیدار با رییس‌جمهور کشورمان، مرکز صهیونیستی آرژانتین از این گفتار خشمگین شد.
یکی از اعضای این مرکز صهیونیستی آرژانتین گفت: ما به موفقیت‌های مارادونا در فوتبال احترام می‌گذاریم و برایش احترام قائلیم اما معتقدم که مارادونا مرتکب اشتباه شده است.
برخی دیگر از اعضای اتحادیه مرکزی یهودیان آرژانتین نیز نسبت به حمایت مارادونا از ملت ایران واکنش نشان داده و وی را مورد سرزنش قرار دادند. این در حالی است که مارادونا حامی سیاست‌های ضدآمریکایی است.
 
منبع : خبرگزاری ایسنا
با تشکر از سایت آفتاب

بی نظیر بوتو ترور شد

" بی نظیر بوتو ترور شد "  این عنوان متن بیشتر خبرگزاریهای سراسر جهان بود.

در روز پنج شنبه ۲۸ دسامبر ۲۰۰۷ بی نظیر بوتو نخست وزیر سابق کشور پاکستان ترور شد.

ماجرا از این قرا بوده که بوتو بعد از سخنرانی سوار ماشین خود میشود.

 

 

برای تشکر از سیل مشتاقان از پنجره سقف ماشین بیرون می آید و دقایقی بعد یک فرد مسلح با عملیات انتحاری ابتدا با اسلحه بوتو را مورد هدف قرار میدهد و سپس خود با با مواد محترقه همراهش منفجر می کند که طی این انفجار ۳۵ نفر دیگر نیز کشته میشوند.

 

این اتفاق دردناک رو به همه بخصوص مردم پاکستان و خانواده بوتو تسلیت میگوییم.

 

لطفا نظرتون رو در مورد این جنایت برام بنویسید.

سیاهچاله چیست؟

یک تصویر تخیلی و غیرواقعی از سیاهچاله!
 

سیاهچاله ناحیه ای از فضاست که مقدار بسیار زیادی جرم در آن تمرکز یافته و هیچ شیئی نمی تواند از میدان جاذبه آن خارج شود. از آنجا که بهترین تئوری جاذبه در حال حاضر تئوری نسبیت عام انیشتن است، در مورد سیاهچاله و جزئیاتش باید طبق این تئوری تحقیق و نتیجه گیری کنیم. ابتدا از مفهوم جاذبه و شرایط ساده تر آغاز می کنیم. فرض کنید روی سطح یک سیاره ایستاده اید. یک سنگ را به سمت بالا پرتاب می کنید. با فرض اینکه آن را خیلی خیلی محکم پرتاب نکرده باشید برای مدتی به سمت بالا حرکت می کند و نهایتاً شتاب جاذبه باعث می شود به پایین سقوط کند. اما اگر سنگ را به اندازه ی لازم محکم پرتاب کرده باشید می توانید آن را به کل از جاذبه سیاره خارج کنید. در این حالت سنگ بالا رفتن را تا ابد ادامه خواهد داد. سرعتی که لازم است تا یک شیء را از جاذبه ی سیاره خارج کند، سرعت فرار یا سرعت گریز نام دارد. همانطور که انتظار می رود سرعت فرار به جرم سیاره بستگی دارد. اگر سیاره ای جرم زیادی داشته باشد کشش جاذبه آن زیاد خواهد بود و نتیجتةً سرعت فرار آن بیشتر خواهد شد. سیاره سبکتر سرعت فرار کمتری خواهد داشت. سرعت فرار در زمین Km/s 11.2 یا  25000 m/h  است. در حالی که سرعت فرار در ماه فقط Km/s 2.4 یا m/h 5300 است.  حال یک جرم بسیار زیاد را که در یک ناحیه با شعاع بسیار کوچک تمرکز یافته تصور کنید. سرعت فرار چنین ناحیه ای از سرعت نور بیشتر خواهد بود و چون هیچ شیئی نمی تواند سریعتر از نور سیر کند پس هیچ شیئی نمی تواند از میدان جاذبه چنین ناحیه ای خارج شود ، حتی یک دسته پرتو نور.

ایده تفکر در مورد جرمی چنان چگال که حتی نور نیز نتواند از آن خارج شود متعلق به لاپلاس در قرن هجدهم است. تقریباً بلافاصله پس از بیان نظریه نسبیت عام توسط انیشتین ، کارل شوارتز شیلد یک راه حل ریاضی برای معادلات تئوری این اجرام کشف کرد و سال ها بعد اشخاصی چون اُپنهایمر و ولکف واشنایدر در دهه 1930 به طور جدی درباره امکان وجود چنین نواحی در عالم به تحقیق پرداختند. این پژوهشگران نشان دادند، هنگامی که محتویات سوخت یک ستاره پرجرم به پایان می رسد، نمی تواند در مقابل جاذبه درونی خود مقاومت کند و به صورت یک سیاهچاله در خود فرو می ریزد. در نسبیت عام جاذبه از عوامل انحراف فضای 4 بعدی است. اشیاء بسیار پرجرم باعث انحرافات محورهای زمان و فضا می شوند در حدی که قوانین هندسی اعتبار خود را از دست می دهند و به کار نمی آیند. این انحراف در اطراف یک سیاهچاله بسیار چشمگیر است و باعث می شود که سیاهچاله ها خصوصیات عجیبی داشته باشند.

هر سیاهچاله چیزی به نام افق حادثه ( event horizon ) دارد، که سطحی کروی است و مرز سیاهچاله را مشخص می کند. شما می توانید وارد این افق شوید اما نمی توانید از آن رهایی یابید. در حقیقت وقتی وارد افق شدید محکوم به نزدیک و نزدیک تر شدن  به مرکز سیاهچاله هستید. درباره افق می توان این تصور را داشت که افق جایی است که در آن سرعت گریز برابر با سرعت نور است. در خارج از افق سرعت گریز کمتر از سرعت نور است. بنا بر این در صورتی که راکت های شما به اندازه کافی انرژی داشته باشند می توانید از افق دور شوید اما وقتی وارد افق شدید راهی برای خروج ندارید. افق خصوصیات هندسی عجیبی دارد، برای یک ناظر که فاصله زیادی از سیاهچاله دارد، افق جای خوبی به نظر می رسد که کروی و ساکن است. اما در صورتیکه به سیاهچاله نزدیک شوید متوجه خواهید شد  افق با سرعت بسیار زیاد و یا در حقیقت با سرعت نور به سمت بیرون در حرکت است. چون افق با سرعت نور به سمت بیرون گسترش می یابد، پس برای خروج از افق باید سرعتی بیش از سرعت نور داشته باشیم. و چون می دانیم که نمی توانیم با سرعتی بیش از سرعت نور سیر کنیم پس هیچ گاه نخواهیم توانست از سیاهچاله فرار کنیم.

افق رویداد
 

افق از جهتی ثابت و از جهتی نا پایستار است. این مطلب تا حدی شبیه به داستان آلیس در سرزمین عجایب است. او باید تا جایی که می توانست سریع حرکت می کرد تا می توانست در یک جا بماند. در درون افق فضا در حدی منحرف می شود که مختصات طول و زمان جایشان عوض می شود به این معنی که مختص نشان دهنده فاصله از مرکز سیاهچاله که r نام دارد، یک مختص زمانی و t یک مختص فضایی می شود. نتیجه این جابجایی این است که نمی شود از کوچک شدن لحظه به لحظه r جلوگیری کرد، مشابه شرایط معمولی که از رسیدن به آینده گریزی نیست (یعنی به طور معمول t در حال افزایش است) در نهایت باید به مرکز جایی که r = 0 است برسیم. ممکن است فکر کنید با روشن کردن راکت ها می توان از افق خارج شد، اما این کار نیز بیهوده است. از هر ماده ای که استفاده کنید، نمی توانید از آینده خود گریزی داشته باشید. پس از وارد شدن به افق، تلاش برای دور شدن از مرکز سیاهچاله درست مثل تلاش برای نرسیدن به پنجشنبه آینده است. نام سیاهچاله را برای اولین بار جان آرچیبالد ویلر پیشنهاد داد که نام مناسبی به نظر می رسید، چون از نام های پیشنهادی قبل از خودش جذاب تر بود. پیش از ویلر از این نواحی با عنوان ستاره های منجمد یاد می شد.

در مقاله ی بعدی راجع به اندازه ی سیاهچاله ها سخن  گفته خواهد شد.

    

 تهیه: محمد درخشانی

با تشکر از بخش نجوم تبیان