Spam ایمیلی است که بطور اتوماتیک برای اشخاص مختلف فرستاده می شود و اغلب اوقات یک محصول ، سرویس و یا وب سایتی را تبلیغ می کند . Spam ها مانند نامه های تبلیغاتی هستند که توسط پست به شرکت ها یا منازل فرستاه می شوند .
بعضی از Spam ها شامل مطالب فریبننده می باشند مانند این جمله : " شما برنده خوش شانس ما هستید ، برای اراسل جایزه کافیست اطلاعات زیر را برای مار ارسال کنید " . بعضی دیگر شامل تصاویر و عکسهای غیر اخلاقی می باشند .
Worm ها نوعی ویروس هستند که اکثراً قابلیت تخریب به شکلی که فایلی را از بین ببرند ندارند . نحوه کار Worm اغلب به این شکل است که در حافظه اصلی کامپیوتر (Ram) مستقر می شوند و شروع به تکثیر خودشان می کنند که این عمل موجب کند شدن سیستم و کم شدن تدریجی فضای Ram می گردد . کرم ها این قابلیت را نیز دارند که برای آلوده کردن کامپیوترهای دیگر از ایمیل یا برنامه های چت استفاده می کنند .
اسبهای تروا یا همانTrojan ، ویروس نیستند ، چرا ؟ به دلیل آنکه بر اساس تعریف ویروس قابلیت تکثیر ندارند . اما این قدرت را دارند که فایلهای سیستم را پاک کنند ، در نحوه کار نرم افزار اخلال بوجود آورند و یا سیستم را از کار بیاندازند . یک اسب تروا در حقیقت یک برنامه مخرب است که خود را به شکل یک برنامه بی خطر و معمولی نمایش میدهد .
Sinowal.FY؛ تروجانی است که با گرفتن فایلهای کاربران به عنوان گروگان یک ربایندهی واقعی محسوب میشود!
این تروجان برای رمزنگاری فایلها در رایانههایی که آلوده میکند و وادار کردن کاربران برای خرید یک ابزار ویژه به منظور رمزگشایی آنها طراحی شده است.
RogeMario؛ کرمی است که هدف آن سرگرم کردن کاربرانی است که آنها را آلوده میکند؛ این کد مخرب به گونهای طراحی شده تا هر زمان رایانهیی را آلوده میکند یک نسخه از بازی معروف ماریوبراس را در آن نصب کند.
کرمهایی مانند Mimbot.A، MSMFunny.B یا MSMSend.A ممکن است در هر سازمان ارتباطی بینالمللی مورد استقبال قرار بگیرند زیرا میتوانند پیامها را به شمار متعددی از زبانها ارسال کنند، هرچند جملات ممکن است ساختار خوبی نداشته باشند اما به هر حال نمیتوان همه چیز را یکجا داشت.
AttachMsngr.G؛ تروجانی است که تشنهی معلومات است، معلوماتی که در برگیرندهی تمامی اقدامات از حرکات موس گرفته تا مکالمات مسنجر MSN کاربر در رایانه است؛ معمولا داشتن معلومات اندک خطرناک به شمار میرود اما در این مورد معلومات زیاد خطرناک است.
Voter.A؛ کرمی با وجدان شهروندی است که شهروندان کنیایی را به مشارکت در انتخابات و رای به یکی از کاندیداها دعوت میکند اما متاسفانه تکنیک ناراحت کنندهای دارد زیرا هر نه ثانیه تصویر کاندیدای تبلیغی خود را نمایش میدهد.
و سرانجام CivilArmy.B ورمی است که داستان میگوید و قبل از اخطار به کاربران در مورد آلوده کردن رایانههای آنها داستان رمانتیکی را تعریف میکند؛ شاید انگیزه این ورم تشویق کاربران به مطالعه بیشتر باشد.
منبع: ایسنا
با تشکر از تبیان
شاتل آتلانتیکس در حال بازگرداندن به پایگاه کندی بعد از
انجام تعمیرات اساسی طی ده ماه در سال 1998
شاتل به سفینه هایی گفته میشود که برای ماموریتهای فضایی ساخته میشوند. شاتلها را در اصطلاح Space Transportation System به معنی سیستم حمل و نقل فضایی میگویند و طراحی و ساخت به گونه ای انجام میگیرد که حداقل انجام 100 ماموریت را بتواند انجام دهد. شاتل مثل یک راکت (موشک) پرتاب شده و مانند هواپیما فرود میاید. در حال حاضر به تعداد سه عدد از این نوع سفینه های فضایی شاتل فعال بوده و برای انجام ماموریتها استفاده میشود که عبارتند از Discovery, Atlantis و Endeavour. این سفینه ها تا کنون توانسته اند فقط حدود یک چهارم ماموریت هایی را که برایشان در نظر گرفته شده به انجام برسانند.
کلمبیا (Columbia) اولین شاتل بود که به سفارش مرکز فضایی کندی ناسا (NASA"s Kennedy Space Center) در سال 1979 ساخته شد. تا به حال شاتلهای Columbia, Challenger, Discovery, Atlantis ,Endeavour جمعا" 113 ماموریت فضایی انجام داده اند و در مجموع توانسته اند 600 فضانورد را حمل کرده و چیزی بیش از 1360 تن بار را به فضا ببرند که این شامل تلسکوپ فضایی هابل (Hubble Space Telescope) و سایر وسایل ساخت و تجهیزات پایگاه بین المللی فضایی (International Space Station - ISS) نیز میشود. فهرست این شاتلها تا به امروز این چنین است:
- Columbia : اولین شاتل ساخته شده در سال 1979 و به به سفارش مرکز فضایی کندی ناسا که در اول فوریه سال 2003 بعد از انجام موفقیت آمیز ماموریت با هفت سرنشین موقع فرود منفجر شد.
- Challenger : به سفارش KSC در جولای 1982 و در28 ژانویه 1986 با هفت سرنشین موقع پرتاب منفجر شد.
- Discovery : در نوامبر 1983 ساخته شد.
- Atlantis : در آوریل 1985 ساخته شد.
- Endeavour : در می 1991 برای جایگزینی سفینه Challenger در فلوریدا ساخته شد.
اصولا" یک سفینه فضایی از سه قسمت اصلی تشکیل شده است :
شاتل در سکوی پرتاب
1- قسمتی که خدمه در آن هستند، 2- تانکر سوخت خارجی و 3- دو پیشران (دو تانک سوخت جامد) که تامین کننده بخش عمده بالابرنده شاتل در دو دقیقه اول پرتاب هستند.
همه این اجزا در سفرهای بعدی شاتل دوباره مورد استفاده قرار میگیرند بجز تانک سوخت خارجی که بعد از اتما م سوخش در فضا رها شده ودر اتمسفر زمین میسوزد.
ماموریتها هر جایی در فضا میتوانند باشند در مدت زمانی بین 5 تا 16 روز. معمولا" در اولین پروازهای شاتل آنها کمترین خدمه (2 نفر) را حمل میکنند و بیشترین تعداد افراد معمولا" 8 نفر اند. ارزش یک شاتل بیشتر از دو میلیون پوند است و طراحی وساخت آن یک کار فوق العاده تخصصی و حساس مهندسی است و در آن از انواع رشته های مهندسی، ریاضی، فیزیک، بعضی گرایشهای شیمی و مهندسی سیستم استفاده میشود .
دو دقیقه بعد از پرتاب، شاتل به ارتفاع تقریبا" 45 کیلومتری میرسد که در این لحظه دو تانک سوخت جامد تمام شده و از شاتل جدا میشوند و در اقیانوس جایی که ناسا برایشان پیشبینی کرده میافتند و بوسیله تیم ناسا از آب گرفته میشوند تا به مرکز برده شوند وبرای پرتاب بعدی استفاده شوند.
وقتی شاتل 8 دقیقه و 40 ثانیه مسافت متناظرش را طی کرد تانک سوخت مایع خارجی (External Tank) سوختش تمام شده، در فضا رها شده ودر جو میسوزد ودر حدود 35 دقیقه بعد از پرتاب، دو پیشران موتور شروع به کار میکنند ودر مدت سه دقیقه کار میکنند تا شاتل را در مدار نهایی که برایش در نظر گرفته شده قرار دهند؛ به محض اتمام ماموریت و بازگشت به جو زمین شاتل بدون هیچ نیروی بازدارنده موتوری در پایگاه فرودآمده و به نرمی میاستد.
اگرچه شاتل برای حداکثر 20 سال کار طراحی میشوند ولی دائما" دانشمندان و مهندسین در حال ارتقا سیستم هستند. بدون اغراق ناسا هزاران تغییر و تحول کوچک و بزرگ اساسی در طراحی این شاتلها انجام داده است که مایه لیاقت و به رسمیت شناختن ناسا است. فقط از سال 1992 ناسا در حال طراحی وساخت و ارتقا سیستم به منظور داشتن ضریب ایمنی بالاتر و کاهش برخی مشکلات گزارش شده حین پرواز شاتل ها بوده که توانسته به 70 درصد از آن نائل شود. ولی در طول همین مدت ارزش عملکردی شاتل تا 40 در صد کم شده که معادل مبلغی حدود یک چهارم بیلیون دلار بوده است. با این حال در این مدت به خاطر کاهش وزن و ارتقا سیستم، شاتل توانست 8 تن بار بیشتر حمل کند.
منبع:سیمرغ
با تشکر از تبیان
در سال 2007 میلادی حوادثی همچون طوفان با سرعت 240 کیلومتر در ساعت در خلیج بنگال، فرو ریختن میلیونها مترمکعب آب در معادن زغال سنگ در چین، زلزله در پرو و آتش سوزی ها در جنگلهای یونان بودند که مرگبارترین حوادث در این سال به شمار می آیند.
به گزارش خبرگزاری مهر، خبرگزاری فرانسه گزارشی از 10 حادثه مرگبار در سال 2007 میلادی که روزهای پایانی آن را سپری می کنیم، ارائه کرد:
1- طوفان در خلیج بنگال : طوفانی با سرعت 240 کیلومتر در ساعت که امواجی به ارتفاع شش متر در خلیج بنگال به وجود آورد؛ خون آشام ترین طوفان سال 2007 به شمار می رود.
در پی این طوفان که در روز 15 نوامبر آغاز شد؛ تا پایان ماه یعنی حدود 2 هفته بعد، حدود سه هزار و 256 کشته برجا گذاشت و 880 نفر نیز برای همیشه ناپدید شدند. در این طوفان همچنین تمام خانه های موجود در سواحل بنگلادش از بین رفت و حدود چهار میلیون و 700 هزار نفر از این طوفان خسارت دیدند.
این طوفان معروف به "سیدر" بدترین و مخرب ترین طوفانی است که در 20 سال اخیر بر سواحل کشور فقیر بنگلادش در جنوب آسیا فرود آمده است.
2- پر شدن معادن زغال سنگ چین از میلیونها مترمکعب آب: مقامهای چینی سه هفته پس از وقوع حادثه ای دردناک برای خانواده هایی افرادی که در معدنی در شرق چین مشغول به کار بودند، حاضر به گفتن حقیقت شدند.
میلیونها متر مکعب آب در پی شکسته شدن سدی که بر روی رودخانه "ون" زده شده بود؛ به سوی معادن زغال سنگ در نزدیکی این رودخانه گسیل شد که در پی این حادثه 362 معدنچی که در اعمال زمین مشغول به کار بودند؛ جان خود را از دست دادند.
مطبوعات چین پس از درگیری های بسیار میان خانواده های قربانیان و نیروهای پلیس، مسئولان محلی و مدیریت معادن را مسئول این حادثه معرفی کردند.
معادن چین، خطرناک ترین معادن در جهان به شمار می روند: براساس آمار رسمی 4 هزار و 700 معدنچی در سال 2006 میلادی در چین جان خود را از دست داده اند، اما سازمانهای مستقل این آمار را 20 هزار نفر اعلام کرده اند.
3- طغیان رودخانه گنگ در هندوستان: در اوائل ماه اوت و با ذوب شدن برفهای هیمالیا و همزمان شدن با بارانهای موسمی، رودخانه بزرگ "گنگ" در منطقه بیهار هندوستان طغیان کرد و یک کشتی حامل یکصد مسافر واژگون شد.
در این حادثه، تنها 11 نفر نجات یافتند و فقط یک جسد کشف شد؛ بقیه سرنشینان کشتی به رودخانه گنگ سپرده شدند.
این طغیان رودخانه، خونبارترین حادثه رودخانه ای در 30 سال اخیر در کشور هندوستان به شمار می رود.
4- زمین لرزه در پرو: فاجعه آمیزترین زلزله در سال جاری میلادی در جهان در ماه اوت در کشور پرو رخ داد. زلزله ای به قدرت 7/7 ریشتر جنوب این کشور را به لرزه درآورد.
زمین لرزه که به شهرهای کانت، شینشا و ایکا صدمات مالی بسیاری وارد کرد، جان 595 نفر را نیز گرفت. در این حادثه، 318 نفر نیز ناپدید شدند و 76 هزار خانه تخریب شد.
5- یونان در آتش: خشکسالی و گرمای عجیب که در ماههای ژوئیه و اوت سراسر کشور یونان را فراگرفته بود، خسارات بسیاری به این کشور وارد کرد و جان دهها نفر را نیز گرفت.
در چنین وضعیت، یک آتش سوزی گسترده در جنگلهای یونان رخ داد که جان 77 نفر را گرفت و بیش از 645 میلیون یورو خسارت وارد کرد. در این آتش سوزی، 150 هزار هکتار از جنگلهای یونان در آتش سوخت و 24 هزار باغ زیتون نیز از بین رفت. مناطق "پلوپنس" و "جزیره "اوبه" بیشترین صدمه را در این آتش سوزی دیدند.
6- سقوط هواپیما در برزیل: یک فروند هواپیمای مسافربری "A320" شرکت هواپیمایی برزیلی "تی.ای.ام" با 187 مسافر بر روی ساختمانی در فرودگاه "کونگونهاس" در سائوپولو سقوط کرد.
این حادثه که سنگین ترین مصیبت هوایی در سال جاری به شمار می رود، 199 نفر کشته شدند. تمام سرنشینان این هواپیما به همراه 12 نفر که در ساختمان حضور داشتند؛ در دم جان سپردند.
7- انفجار یک انبار سلاح در موزامبیک : در انفجار بزرگترین انبار تسلیحات در موزامبیک که در روز 22 مارس رخ داد، 80 نفر که بیشتر آنان را کودکان تشکیل می دادند؛ کشته و حدود 400 نفر نیز زخمی شدند.
در این حادثه، 20 تن بمب، مین و مهمات مربوط به جنگ داخلی که در سالهای میان 1975 تا 1992 میلادی این کشور را در خشونت فرو برده بود، منفجر شد.
گرمی هوا عامل انفجار این مهمات گزارش شده است.
8- یک حادثه دلخراش رانندگی در اوگاندا: خونبارترین حادثه رانندگی در سال 2007 میلادی، روز 26 اوت در اوگاندا به وقوع پیوست. در این حادثه، 72 نفر ازجمله 57 سرباز و 15 نفر از اعضای خانواده های آنان جان خود را از دست دادند و حدود 40 نفر نیز زخمی شدند.
یک تریلی که به صورت غیرمجاز حدود 100 نفر را در خود جای داده بود؛ در اثر اشتباه دید راننده با سرعت بالا با یک مانع امنیتی برخورد می کند و تقریباً از بین می رود.
9- فرو ریختن پل در ویتنام: پلی در دست ساخت که قرار بود به عنوان بزرگترین پل در ویتنام شناخته شود، به قربانگاه دهها کارگر تبدیل شد.
این پل در دست ساخت در روز 26 سپتامبر فرو ریخت و جان 54 کارگر ساختمانی را گرفت. مقامهای ویتنامی علت این حادثه را ریزش بارانهای شدید دانستند که ستونهای پل را ضعیف کرده و سبب فرو ریختن پل شده است.
این پل قرار بود بر روی رودخانه "هو" برای متصل کردن استانهای "کان تو" و "وینه" ساخته شود.
10- بهمن سهمگین در پاکستان: بهمن کوههای هیمالیا در روزهای 31 مارس و 2 آوریل در پاکستان دهها خانه را به همراه خود برد.
در این حادثه که دهها روستای منطقه شیترال مورد حمله سنگین بهمن قرار گرفتند؛ دست کم 40 نفر جان خود را از دست دادند.
با تشکر از تبیان
سال 2007 با همه اتفاقهای خوب و بدش تمامشد.
در این میان، نشریات مختلف سینمایی و خانوادگی به دنبال معرفی چهرههای برتر هنری هستند. هنرمندان و ستارههای جنجالی هم سعی میکنند با گفتوگوها نظر مردم را جلب کنند اما ماجرا امسال جور دیگری است.
روزنامهها و مجلات آمریکا هرکدام به سلیقه خودشان چهرههای سال را معرفی کردهاند اما 2 چهره بیش از همه محبوب خانوادهها بوده و چندین نشریه و شبکه تلویزیونی درباره آنها نوشتهاند؛ رابرت ردفورد و برد پیت. خواندن مطالبی درباره آنها نشان میدهد که خانوادهها در آمریکا چه معیارهایی برای انتخاب چهرههای برتر هنریشان دارند و چه کسانی را برمیگزینند.
رابرت ردفورد همانقدر که محبوب است، مخالف هم دارد؛ این البته برای ستارهها هیچ نکته غریبی نیست اما ردفورد هیچوقت اخلاقی همانند سوپراستارهای سینما نداشته؛ همیشه از شهرت کاذب به دور بوده و سعی کرده به دنبال راهی برای نشاندادن هنرش باشد؛ حتی حالا که به عنوان چهره برگزیده انتخاب شده و از افرادی مانند تام کروز، مل گیبسون، نیکول کیدمن و... بالاتر ایستاده. او درباره زندگیاش میگوید: «در یک خانواده فقیر متولد شدم. پدرم شیرفروش بود و به سختی از پس تأمین هزینههای ما برمیآمد. ما تقریباً هیچ چیزی نداشتیم و زندگی در محله فقیرمان باعث شد که دنبال سرگرمی و تفریح خاص خودم بروم؛ سراغ ورزش رفتم و حالا میتوانم بگویم که وقتی در تنیس از بچههای پولدار میبردم، چقدر شاد میشدم!». اما این کینهها خیلی زود جای خودش را به هنر میدهد و باعث میشود که ردفورد جوان به اروپا برود، آن هم درحالی که تنها 18 سال سن دارد؛ «میخواستم یک هنرمند واقعی باشم، پس به فرانسه و ایتالیا سفر کردم.
آنجا با دانشجویان رشتههای مختلف بحث میکردم و بیشتر اوقات هم نمیتوانستم جواب آنها را بدهم؛ اینطور بود که تصمیم گرفتم به کشور خودم نگاه کنم. در آمریکا مردم عادت دارند که همهچیز را آنطور ببینند که راحتترند. من اینها را کنار گذاشتم و وقتی به آمریکا برگشتم، به مطالعه در مورد کشورم و نگاهکردن به آن از زاویهای دیگر ادامه دادم. راستش وقتی برگشتم، دیدم که همه درمورد غذا از من سؤال میکنند؛ این بود که فهمیدم باید به همهچیز در این سرزمین انتقاد کنم». این شروع ماجرایی است که تا به حال هم ادامه پیدا کرده.
دقیقا 52 سال از آن زمان میگذرد و ردفورد دیگر آن جوان خام قدیم نیست. او به هنرمندی ضد هالیوود، طرفدار محیط زیست، درگیر با مسائل جوانان، منتقد دولت و بدبین به سیاستمداران آمریکایی تبدیل شده است؛ بهخصوص با فیلم تازهاش «شیرها برای برهها» که سیاستهای دولت بوش را زیر سؤال برده. داستان این فیلم در یک روز روایت میشود. 2سرباز زخمی در کوههای افغانستان گرفتار شدهاند و در همان زمان سیاستمداران، استادان، دانشجویان، خبرنگارها و... را نشان میدهد که در کاخ سفید، دانشگاهها و رسانهها درباره جنگ بحث میکنند. ردفورد درباره این ماجراها میگوید: «آلودگی به همه چیز، خصوصاً رسانهها راه یافته. زمان زیادی طول میکشد که ایالات متحده از زیر آسیبهای آن بیرون بیاید. نگاه جهان به این کشور چنان منفی و بدبینانه است که به این سادگیها نمیتواند خودش را نجات بدهد. مضحک است که ما برای جهان از دموکراسی حرف بزنیم در حالی که در کشور خودمان، سیاستهای غیردموکراتیک جریان دارد. بعد از 11سپتامبر، از ما خواسته شد که دهانمان را ببندیم و همه اختیارها را به دولت بسپاریم. دولت، وقت کافی داشت تا مشکلات را رفع کند... اما آنها به ما دروغ گفتند و ما را فریب دادند. این چیزی است که مردم باید بدانند». ردفورد اینگونه به جبهه ضدبوش پیوسته و البته بسیاری هم دلیل محبوبیت او در سال2007 را به همین موضعگیریها ربط میدهند، به خصوص که او از سیاستهای اقتصادی سلطهجویانه هم اعلام انزجار کرده و به جمع طرفداران هوای پاک پیوسته. او با فیلم «شیرها برای برهها» همه نظرهایش را اعلام کرده. شاید این اظهار نظرها باعث شده که منتقداناش او را عجول، متکبر و جدی بدانند که بقیه را تحقیر میکند اما هیچ خانوادهای این نظر را نداشته است. اگر اینطور بود، در میان این همه بازیگر، شخص دیگری به جای او انتخاب میشد. رابرت ردفورد
بوچ کسیدی و ساندنس کید» تا «شیرها برای برهها» فرقی نکرده؛ هنوز هم مبارزه میکند و منتقد و محبوب است.
یاغی مشهور
آیا سفرهای متعدد و جنجالی به کشورهای آفریقایی و آسیایی سبب شده تا بردپیت به چهره محبوبی تبدیل شود؟ آیا کمکهایش به کودکان بیسرپرست و امتناعاش از بازی در صحنههای خشن و سخیف، عامل شهرت او در سال2007 شده؟خانوادهها در سراسر جهان همه اینها را بهاضافه بازی در نقشهای مختلف و متنوع بهعنوان دلایل محبوبیت پیت مطرح کردهاند. او در کنار رابرت ردفورد، چهره برگزیده کاربرهای اینترنتی است. پیش از این، بسیاری گمان میکردند که برد پیت و همسرش – آنجلینا جولی – تنها برای نمایش و کسب شهرت از این کشور به آن کشور میروند اما وقتی این زوج بچهدار شدند و پیت پدر اعلام کرد که به خاطر همه کودکان و خانوادههای دنیا دیگر در فیلمهای زننده و مبتذل حاضر نمیشود، همه متوجه شدند که چگونه خانواده و سینما، زندگی یک ستاره را تغییر داده است.
اما همیشه اوضاع این گونه نبوده؛ سالها پیش برد پیت به جای بازیگری، در شرکتی تبلیغاتی فعالیت میکرد. اما همان وقتها هم دنبال بازی در فیلم و سریال بود، برای همین همنقشهای کوچکی در فیلمها برعهده میگرفت و زندگیاش را سپری میکرد. پیت به جای سرمایهگذاری روی ستاره شدن و خوشقیافگیاش، نقشهای کوچکتر و متنوعتر را برگزید که بیش از پیشرفت حرفهایش، رضایت شخصیاش را فراهم میآورد.
فیلمهای «اوشن»، «رودخانهای که از میان میگذرد»، «هفت» و «باشگاه مشتزنی» به شدت طرفدار پیدا کرد و او به ستاره محبوب و مشهوری تبدیل شد اما آرامآرام خلق و خوی ستارهها را کنار گذاشت و به جای آن، از شهرت برای اهداف دیگری مانند مبارزه با فقر و گرسنگی استفاده کرد. برد پیت میگوید: «حس میکنم همه ما ناگزیریم کمکی که از دستمان برمیآید، انجام دهیم. در سفرهایم به دور دنیا، از مسیرهای خراب دور از مناطق مرفه عبور کردهام. در این مسیرها، وقتی مردم را میبینی و داستانهایشان را میشنوی، چارهای جز کمک به آنها نداری. در عین حال، کمک کردن، پاداشی فوقالعاده برای خودت هم محسوب میشود. من حسی بهتر از این نمیشناسم که بدانی روی زندگی کسی تأثیر گذاشتهای. من این را تجربه کردهام». او اکنون نه فقط در کارهای خیریه بلکه در سینما هم مورد توجه است. بازی او در نقش جسی جیمز یاغی در فیلم «ترور جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل» مورد توجه منتقدان و سینما دوستان قرار گرفته است؛ قصهای درباره اسطوره دزدان در ایالات متحده! تا به حال 125 نفر نقش این سارق پرآوازه قطار و بانک را در سالهای آخر قرن 19 بازی کردهاند؛ فردی که مانند رابین هود پولها را میدزدید و بین مردم تقسیم میکرد؛ «فکر کردم چقدر شبیه او هستم؛ من هم از شهرت سینمایی میدزدم تا به بقیه کمک کنم!». همه منتظرند تا فیلم تازه او اکران شود و نقشآفرینی این مرد مو طلایی را روی پرده ببینند؛ کسی که همچون جسی جیمز یاغی شده و ضدهالیوود عمل میکند.
قطبنمای طلایی و اکران جنجالی
در آخرین روزهای سال 2007، همه چیز به خوبی و خوشی تمام نشده؛ اکران فیلم «قطبنمای طلایی» ساخته کریس وایتز، باعث جنجالهای فراوانی شده است. این فیلم، اقتباسی از داستان «نیروی اهریمنیاش» نوشته فلیپ پولمن است که در ایران هم ترجمه شده و بهرغم استقبال اسقفهای کاتولیک، گروهی از مسیحیان به مضمون آن اعتراض کردهاند. آنها فیلم را کفرآمیز تلقی کرده و به سازندگاناش ایراد گرفتهاند؛ اگرچه در کنفرانس اسقفهای کاتولیک به این کتاب عنوان «سرگرمی با پرداخت هوشمندانه و هنرمندانه» داده شده است. قطبنمای طلایی با بازی نیکول کیدمن، دنیل کریگ، اوا گرین و... داستان دختر نوجوانی به نام لایرا است که بعد از مرگ پدر و مادرش، در کالج آکسفورد زندگی میکند. ناپدید شدن دوستش، دنیای کودکانه او را به هم میریزد و این شروع ماجرای جدیدی برای اوست. فیلم در 2هفته اخیر پرفروشترین اثر هفته بوده و همانند رمز داوینچی، اعتراضها باعث فروش بیشتر آن شده است.سال 2007 با این اتفاقات برای سینما به پایان رسید؛ اعتراض و البته دلار!
منبع : همشهری
با تشکر از تبیان