پوست اطراف چشم نازکترین و شکننده ترین پوست در تمام سطح بدن است و با توجه به این که هنگام صحبتکردن با دیگران، چشمها کانون توجه محسوب میشوند، چین و چروکهای اطراف آن بهعنوان بزرگ ترین علت پیری چهره شناخته شدهاند.
کیستهای زیر چشمی نیز صدمه زیادی به چهره فرد وارد میکند و باعث ایجاد قیافهای آشفته و پریشان میشود.
ورزشهای مخصوص چشم میتواند کمک زیادی به چشمهای پفآلود کند. افتادگی پلکها نیز با تمرینهای مؤثر و ورزشهای ضد پیری چشم، تا حد زیادی برطرف میشود.
دو طرف سر خود را - در قسمت گیجگاه – به آرامی با دو انگشت فشار دهید تا عضلات آن کشیده شوند و در همین حال، مرتبا چشمها را باز و بسته کنید. این کار را 5 بار تکرار کنید.
تمرین شماره 2
در حالیکه چشمهایتان بسته و آرام است، به صورت قائم بنشینید. همانطور که پلک چشمها در تمام طول مدت ورزش بسته است، اول به پایین نگاه کرده و بعد تا جایی که ممکن است به بالا نگاه کنید. این حرکت را 10 بار انجام دهید.
تمرین شماره 3
با چشمهای بسته و آرام، راست بنشینید. همانطور که چشمها را در تمام طول تمرین بسته نگه داشتهاید، ابروها را تا جایی که میتوانید، بالا ببرید و پلک چشمها را تا حد ممکن به سمت پایین بکشید. در همین حالت بمانید و تا 5 بشمارید. استراحت کنید و این ورزش را5 بار تکرار کنید.
تمرین شماره 4
با چشمهای باز و آرام، به صورت راست بنشینید. پلک بالای چشمها را تا نیمه ببندید و در همین حال، ابروهایتان را به سمت بالا ببرید. بعد چشمها را کاملا باز کنید تا سفیدی چشمها در قسمت بالایی عنبیه دیده شود.
تمرین شماره 5
مثل سه حرکت قبلی، راست بنشینید و در حالیکه چشمهایتان باز است، سرتان را صاف نگه دارید. همانطور که سرتان را مستقیم نگه داشتهاید، اول به بالا و بعد به پایین نگاه کنید. این حرکت را 10بار تکرار کنید. حالا بدن و سرتان را در حالت قبلی حفظ کنید و این بار، به چپ و راست نگاه کنید. این حرکت را نیز 10 بار انجام دهید.
منبع: همشهری
*مطالب مرتبط:
جایگاه لنزهاى چشمى در درمان و زیبایى
دندان پزشکان می گویند بهترین سن برای جراحی دندان عقل زیر سن 20 سالگی است، چرا که عوارض و درد کمتری دارد.
دندان عقل به سومین دندان آسیاب بزرگ اطلاق میشود. این دندان کمی دیرتر از دندانهای دیگر رشد میکند و در سنین 17 تا 21 سالگی میروید. با رشد انسان و کوچک شدن فک، فضا برای رشد دندان عقل محدود شده و در نتیجه دندان عقل خود را به شکل نهفته و نیمه نهفته نشان میدهد.
تحقیقات انجام شده در زمینه دندانهای عقل نشان میدهد که این دندانها در بسیاری ازموارد، مشکلساز بوده و به جراحی ختم شدهاند. دندانهای عقل بعد از پوسیدگی، موجب پوسیدگی دندانهای مجاور (مانند تصویر بالا) و عفونت در اطراف میشود و گاهی نیز با بستری شدن در بیمارستان و جراحی همراه است.
از طرفی دندان عقل با توجه به اینکه در آخرین ردیف دندانها رشد میکند وجای کمی برای رشد آن وجود دارد، به دندانهای مجاور فشار آورده و سبب کج قرار گرفتن دندانهای دیگر میشود. همچنین این دندانها باعث بروز دردهایی در ناحیه مفصل فک، گوش، چشم و سر میشود و برای مقابله با پیدایش چنین دردهایی، بهتر است که دندانهای عقل توسط پزشک متخصص کشیده شود.
درآوردن دندانهای عقل در سنین سالمندی ممکن است این مشکلات را به همراه داشته باشد:
با افزایش سن ریشهها قطورتر شده و ممکن است کشیدن دندان را سختتر کند،
التیام ضعیفتر بعد از کشیدن دندان،
پوسیدگی دندانهای مجاور،
احتمال فک جوش شدن دندان،
احتمال شکسته شدن استخوان در افراد پیر در حین جراحی و درآوردن دندان،
کاهش تحمل بیمار به دلیل شرایط سنی و درمانهای پزشکی از قبیل مصرف داروهای قلبی، ریوی و ... .
توجه کنید که اگر این دندان تصمیم به رویش و قرار گرفتن در محیط دهان را داشته باشد، پیش از اینکه شما تولد 20 سالگی را جشن بگیرید، سر و کلهاش در دهانتان پیدا میشود. بنابراین اگر تا این سن خبری از دندان عقلتان نشده است، باید به فکر جراحی آن و خارج کردنش باشید.
اگر سن شما از 40 سالگی گذشته است و هیچ مشکلی با دندان عقل تان ندارید، بهتر است دیگر به فکر خارج کردن آن نباشید، چون بعید به نظر میرسد بعد از این نیز دچار بیماریهای لثه، پوسیدگی و یا تغییرات کیستیک در اطراف این دندان شوید. فقط کافی است هر 1 یا 2 سال یکبار، یک عکس رادیوگرافی از دندانتان تهیه کنید تا مطمئن شوید هیچ عارضه جانبی وجود ندارد.
ردپای عفونت دور دندان عقل
گاهی در پشت دندان عقل تان، یک تکه از مخاط قرار دارد که گاهی روی سطح دندان عقل را میپوشاند که با فشار دندانهای بالا زخمی میشود. گاهی هم مواد غذایی زیر این گوشت اضافی گیر می کند و میکروب ها هم به این محل هجوم میبرند، بنابراین چیزی نمیگذرد که در اطراف دندان عقل تان یک عفونت دردناک و بدبو ایجاد میشود(مانند تصویر بالا).
در این شرایط شما باید به دندان پزشک مراجعه کنید تا زیر این بافت اضافی را شستشو داده و باقیمانده مواد غذایی را پاک کند، ولی برای اینکه پس از این دیگر با این مشکل روبرو نشوید، باید با جراحی دندان عقل و خارج کردن آن، این محل تجمع خردههای غذایی و میکروب ها را برای همیشه از بین ببرید.
وقتی عقل راهش را گم میکند
گاهی دندان عقل شما کاملاً به صورت افقی در استخوان فک قرار گرفته است و بهجای اینکه عمودی بالا بیاید به سمت جلو، حرکت میکند(مانند تصویر بالا). در این شرایط ریشه دندان آسیای دوم را قربانی حرکت نادرست خود میکند.
اگر شما در این شرایط برای جراحی دندان عقلتان اقدام نکنید، پس از مدتی ریشه دندان آسیای دومتان تحلیل میرود و باید ریشه این دندانتان را نیز درمان کنید. بنابراین با گرفتن یک عکس رادیوگرافی، از رویش صحیح دندان عقلتان مطمئن شوید.
عقل فدای ارتودنسی
گاهی ممکن است شما فضای کمی برای حرکت دادن دندان ها و مرتب کردنشان داشته باشید. در این شرایط گاهی متخصص ارتودنسی قبل از شروع درمان ارتودنسی به شما توصیه میکند دندان عقل تان را با جراحی از دهان خارج کنید؛ بهویژه هنگامی که لازم است برای مرتب کردن دندان هایتان، دندان های آسیاب را عقب بکشید.
همچنین گاهی شما دندان هایتان را ارتودنسی میکنید و همه دندان ها پس از خاتمه مدت درمان مرتب میشوند، ولی هنوز مقداری شلوغی در دندان های جلوی فک پایین باقی است. در این مورد نیز ممکن است دندان پزشکتان به شما توصیه کند که دندان عقلتان را جراحی کنید تا این بینظمی اندک باقیمانده نیز برطرف شود.
*مطالب مرتبط:
مراحل پُر کردن دندان(با تصاویر)
لبخندی زیبا با دندان هایی سفید
آیا جرم گیری باعث آسیب به دندان ها می شود؟
«لذت میبرم وقتی توی خیابان، بچهای من را میبیند و داد میزند: هی، جک گنجیشکه!» این را جانی دپ 44 سالهای میگوید که خودش هم از بین 38 فیلمی که بازی کرده، نقش «جک گنجیشکه» را بیشتر دوست دارد.
او با وجود محبوبیت و شایستگیاش، امسال هم موفق به دریافت جایزه اسکار نشد؛ جایزهای که به خاطر بازی در فیلم «سوئینی تاد» نامزد آن شده بود.
دندانهای طلای «جک گنجیشکه» واقعا طلا بود؟
طلا و پلاتین.
روکش بود یا دندان واقعی؟
نه بابا. روکش بود. البته دو دندان دیگر هم طلا بود که با اصرار تهیهکنندگان برداشتیم.
چرا؟
میگفتند داشتن دندانهای طلا به این شخصیت آسیب میزند. آنها با بافتن ریش هم مخالف بودند. اما من هم با آنها مخالفت کردم.
در مقابل تهیهکنندگان؟ چطوری؟
خیلی ساده. گفتم «من به نظرتان احترام میگذارم. تا حدی هم کوتاه میآیم. مثلا دو تا از دندانهای طلا را بیخیال میشوم ولی همه آن را، نه. از بافت ریش هم نمیگذرم چون فکر میکنم به شخصیت داستان آسیب میزند.» خیلی صادقانه به تهیهکنندگان گفتم «شما مرا استخدام کردهاید تا کاری را برایتان انجام بدهم، پس بگذارید آن کار را بیعیب و نقص انجام بدهم. به من اعتماد کنید. اما اگر نمیتوانید، پس بروید سراغ یک هنرپیشه دیگر.»
سالها است که در فرانسه زندگی میکنی. روابطت با هالیوود تغییری نکرده؟
زیاد، خیلی زیاد. البته به طور مستمر که در فرانسه نبودهام. به هر حال، من که شهروند فرانسوی نیستم. اما در همین مدت چنان از هالیوود دور شدهام که دیگر هیچ چیزی برایم مهم نیست. اسم خیلیها را نمیدانم، خیلیها را نمیشناسم، برایم مهم نیست کی شاهکار کرده، کی گند زده، کی چهقدر درآمد داشته، کی ورشکست شده؛ و این خیلی خوب است.
قبول داری در میان ستارگان سینما، تو از یک جایگاه منحصر به فرد و دستنیافتنی برخورداری؟
(با خنده) اینها که گفتی، یعنی چی؟ یک جور مریضی خطرناک است؟
نه دیگر. واقعیت است؛ هم محبوبی، هم مورد احترام. هواداران بیشماری در سرتاسر جهان داری و منتقدان هم تو را تحسین میکنند و تو را صاحب سبک میدانند.
امیدوارم همینطور باشد که میگویی. به هر حال، ممنونم.
فکر میکردی در حرفهات تا این حد پیشرفت کنی؟
میتوانم بگویم بله، میدانستم. مثلا وقتی درگیر بازی در مجموعه تلویزیونی «خیابان جامپ، پلاک 21» بودم، میدانستم که این برای من حکم یک جور دوره آموزشی را دارد و بالاخره تمام میشود: 5 روز در هفته، 7 تا 9 ماه در سال، 4 سال آزگار باید میرفتم جلوی دوربین. با اینکه آموزش خوبی بود ولی به نوعی خط مونتاژ شبیه شده بود؛ خالی از هر خلاقیتی. اصلا راضیکننده نبود. من که احساس میکردم دارم دوره حبسم را میگذرانم.
و بعد از همین مجموعه تلویزیونی چندساله بود که خودت را بالا کشیدی؟
بله دیگر. بعد از آن بود که شروع کردم به بازی در فیلمهای سینمایی. اصلا هم فکر نمیکردم که قرار است چه بشود. فقط نقشی را میپذیرفتم که از بازی آن لذت میبردم. واقعا از بازی در آن فیلمها و شخصیتها راضیام. من شانس آوردم که آنها را به من پیشنهاد دادند. به همه فیلمهایی که بازی کردهام، افتخار میکنم. تجربه بینظیری بود. اما اینکه بازی من چهطور بود، به من مربوط نمیشود. من نمیتوانم در این باره قضاوت کنم.
وقتی فیلمهایت را از تلویزیون نشان میدهند، چه حسی داری؟
خیلی بد. اصلا نمیتوانم از تلویزیون فیلم نگاه کنم. اما طی این سالهایی که در فرانسه هستم، دو اتفاق عجیب برایم افتاد. یک بار تلویزیون فرانسه فیلم «اد وود» را به زبان فرانسه پخش کرد. با زبان فرانسه، فضای فیلم حسابی سورئال شده بود. این بود که حدود 10 دقیقه آن را دیدم. یک بار هم فیلم «چه چیزی گیلبرت انگوری را میخورد؟» را پخش کردند که البته من هرگز این فیلم را ندیدهام. آن بار هم فقط عنوانبندی ابتدایی و صحنه افتتاحیه فیلم را دیدم که ناگهان نفسم گرفت و حالم بد شد. سریع تلویزیون را خاموش کردم و زدم بیرون.
چرا تا حالا این فیلم را ندیدهای؟
البته فقط بحث این فیلم نیست. من بعضی از دیگر فیلمهایم را هم اصلا ندیدهام. این را هم بگویم که من برای تکتک عوامل فیلمهایم احترام قایلم. اینکه من فیلمهایم را نمیتوانم ببینم به قدرت و ضعف آنها ارتباطی ندارد. من فکر میکنم وقتی بازی در یک فیلم تمام میشود، کار من هم با آن فیلم دیگر تمام شده است. پرونده آن فیلم برای من دیگر بسته شده است و من دیگر کاری با آن ندارم. این طوری فقط تجربه شیرین بازی در آن فیلم برایم باقی میماند و هیچ چیزی نمیتواند این حس شیرین را از من بگیرد. این فیلم خاص برای من یادآور دورهای است که واقعا نمیدانستم در چه جایگاهی قرار دارم، نه از نظر احساسی و نه از نظر روانی.
مردم از این فیلم خیلی استقبال کردند. این هم نتوانست تو را به دیدن آن راضی کند؟
خیلی خوشحال شدم که مردم از فیلم خوششان آمد و توانستند با گیلبرت و آرنی همذاتپنداری کنند. خوشحال شدم که لئو برای بازی در این فیلم نامزد اسکار شد و ناراحت شدم از اینکه دارلن کیتز، که نقش مادرمان را بازی میکرد، نامزد دریافت جایزه نشد. باز هم تاکید میکنم که از استقبال مردم از این فیلم خوشحال شدم. اما واقعا تمایلی به دیدن این فیلم نداشتم. مثل چند تای دیگر از فیلمهایم.
بچههایت فیلمهایت را دیدهاند؟
بله، بعضیهایش را؛ مثلا «ادوارد دستقیچی» را، «بنی و جون» را، «دزدان دریایی» را و چندتای دیگر. چند سال پیش، روزی در رستورانی، خانمی از دخترم پرسید «پدرت چهکاره است؟» او کمی مکث کرد و گفت «دزد دریایی».
وقتی برای افتتاح نمایش عروسکهای روبوتی دزدان دریایی به «دیزنی لند» رفتی، بچههایت هم همراهت بودند. وقتی یک عروسک روبوتی بزرگ را در نقش پدرشان دیدند، چه کردند؟
هم خودم و هم آنها، همگی حسابی هیجانزده شده بودیم. بچهها وقتی عروسک غولآسای من را دیدند، داشتند شاخ درمیآوردند. خودم هم. وقتی برای اولین بار دزدان دریایی را به من پیشنهاد دادند، هنوز هیچی نداشت: نه فیلمنامهای، نه شخصیتی، نه حتی داستانی. آن موقع دخترم نزدیک 3 سال داشت و من تمام آن 3 سال را همپای او کارتون تماشا کرده بودم و امثال این عروسکهای روبوتی را میدیدم که البته تجربه بینظیری بود. طی آن سالها بود که فهمیدم این شخصیتهای کارتونی و عروسکی برای ایفای نقش از قوانین دستوپاگیر ما پیروی نمیکنند. حوزه عمل آنها آنقدر وسیع بود که میتوانستند هر کاری بکنند و همین باعث میشد که یک مرد 40 ساله با دختر 3 سالهاش، بتوانند همزمان آن را تماشا کنند و لذت ببرند.
شنیدهام که حتی در پشت صحنه دزدان دریایی هم در قالب «جک گنجیشکه» باقی میماندی؟
خب، فکر کن کل روز را در این نقش بودهای؛ طبیعی است که حتی وقتی به خانه میروی کمی از آن نقش در وجودت باقی مانده باشد. یک بار وارد خانه شدم و با همان صدای جک گنجیشکه گفتم «آهای بچهها! اوضاع روبهراهه؟» دادشان درآمد که: «اذیت نکن، بابا! ما داریم مرد عنکبوتی میبینیم.»
پس مرد عنکبوتی در خانه شما قهرمان به حساب میآید؟
تا دلت بخواهد از این قهرمانها داریم. مخصوصا پسرم که هر بار در نقش یکی از اینها فرو میرود.
اگر قطبنمای «جک گنجیشکه» را در زندگی واقعیات داشتی، فکر میکنی کدام جهت را نشان میداد؟
جهت خانهمان را؛ همان جایی که خانوادهام هستند.
جایی گفته بودی که من هزار سال سن دارم. با این حال، طراوت کودکانهای در رفتارت هست که میخواهم بدانم از کجا ناشی میشود؟
شاید از نادانی، از جهالت. شاید واقعا کودنم. نمیدانم. آنچه باعث میشود آدم، کودکانه رفتار کند، سروکلهزدن با بچهها است. تماشای کارهای بچههایم، تماشای بزرگ شدنشان، تماشای کنجکاویشان، همه و همه به من کمک کرده کودک باقی بمانم. من دلخوشیهای سادهای دارم؛ مثلا نقاشیهای 2 سالگی بچهام را نگه میدارم و آن را با نقاشیاش در 3 سالگی و بعد در 4 سالگی مقایسه میکنم. احساس میکنم دارم یک پیکاسوی دیگر را بزرگ میکنم.
جانی دپ در یک نگاه
نام: جان کریستوفر دپ
تاریخ تولد: 9 ژوئن 1963 ، ایالت کنتاکی امریکا
حرفه: هنرپیشه، فیلمنامه نویس، کارگردان، تهیهکننده، نوازنده
تاریخ شروع فعالیت هنری: 1984
نام فرزندان: لیلی رز ملودی (9 ساله) و جک (6 ساله)
جوایز: جایزه سزار برای یک عمر فعالیت هنری (1999)/ جایزه گلدن گلاب بهترین هنرپیشه مرد برای بازی در فیلم سوئینی تاد (2007)/ جایزه آیافتی برای یک عمر فعالیت هنری (2004)/ جایزه گیلد بهترین هنرپیشه مرد برای بازی در فیلم دزدان دریایی کارائیب، قسمت اول (2003)
الگو: مارلون براندو (هنرپیشه فقید)
بهترین دوست: تیم برتون (کارگردان)
با تشکر از سایت ایرانیان انگلستان
سلام بر همگی.
امیدوارم همه خوب باشید.
۸ روز گذشت از آخرین مطلبم.ببخشید چون مشکل داشتم.
از نظرات خصوصی شما هم ممنونم.
صد و چهل سال پیش پسری در تفرش متولد شد که که نامش را "محمود" گذاشتند. در آن زمان به ذهن هیچ کس نمی رسید که سال ها بعد، او پایه گذار دانشگاه تهران، اولین محل تحصیل علوم جدید در ایران شود و جامعه مهندسی و علوم پیشرفته ایران را مدیون عزم و اراده ی خود کند. از آنجاکه هیچ کس به اندازه او در بنیان گذاری سازمان ها و نهادهای علمی و صنعتی کشور پیش رو نبود، به شایستگی لقب" مرد نخست ایران" را از آن خود کرد.
او استاد شناکردن بر خلاف جریان رود اجتماع بود و صد البته چاشنی این مهارت چیزی نبود جز عشق و علاقه ی مفرط او به پیشرفت و توسعه ی همه جانبه ی میهن عزیزش. اینجاست که خواستن توانستن است ولی بسیاری از خواستن ها فقط و فقط با "عشق" به توانستن تبدیل می شود.
پدر بزرگ ایشان از افراد سرشناس و برجسته ی هیئت وزیران و سفیر ایران در روسیه بود و مادر بزرگ وی نیز زنی مومن، مدبر و بسیار سرشناس بود به طوری که فرمان او در تمام تفرش، حتی در روستاها و شهرهای اطراف آن مانند ماستر و فراهان نیز ارج نهاده می شد. نسبت اصلی سید محمود از پدر و مادر، به حضرت امام سجاد برمی گشت و همه این عوامل و هوش و استعدادی که ایشان از خود در دوران کودکی نشان می دادسبب می شد تا اطرافیان آینده درخشانی را برای او پیش بینی کنند.
ایشان در سن 17 سالگی اولین مدرک تحصیلی خود را پس مشقت ها و غمهای فراوان از جمله گرسنگی، فلج شدن مادر و فقر و تنگ دستی، در رشته ادبیات کسب کرد اما چون این رشته در آن زمان بازار کار خوبی نداشت تصمیم گرفت رشته تحصیلی خود را تغییر دهد.
یافتن گم گشته
پس از اخذ مدارک متعدد در رشته های متعدد و عدم رضایت از آنها بالاخره تصمیم گرفت فیزیک بخواند و پس از قبولی در امتحان "دکتر ژانه" که از فیزکدانان بزرگ آن زمان بود به دنیای فیزیک راه یافت، دنیایی که تا پایان عمر از زیستن در آن خرسند بود و ثمره آن ارائه دو نظریه مهم در عالم فیزیک بود: یکی حساسیت سلولهای فتو الکتریک و عبور نور از مجاورت ماده و دیگری تئوری مشهور بی نهایت بودن ذرات.
دکتر برای اثبات نظریه های خود با اساتید دیگر جهان در اروپا و آمریکا رابطه برقرار کرد. در طی این ملاقات ها، با انیشتین نیز ملاقات داشت.
ایشان نظریه خود را به دفتر انیشتین ارسال کرد و از بین چند هزار داوطلب که تقاضای خود را برای حضور در کرسی انیشتین فرستاده بودند، نظریه ایشان بین 5 نظریه منتخب بود.
ایشان خود می گویند:
" یک ماه بعد، وقت ملاقات و جلسه ی بعدی بحث من با انیشتین تعیین شد. وقتی به دیدار او رفتم برخوردش بسیار صمیمی تر بود و با علاقه ی بیشتری به من نگااه می کرد. وقتی در کنار هم قرار گرفتیم با سادگی گف:در طول این یک ماه خوب مرا مشغول کردید، به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارد باید با شهامت به شما بگویم، نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را در جهان متحول خواهد کرد! باورم نمی شد چه می شنوم. انتظار هر سخنی مثل این را داشتم. حس کردم چشمانم برق می زند، دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم. انیشتین هم با لبخندی که به نظرم آمد احساس مرا کاملا درک کرده است به من نگاه می کرد."
بعد از این دیدار، به دستور انیشتین بهترین آزمایشگاه فیزیک نور و دیدگانی در دانشگاه شیکاگو در اختیار ایشان قرار گرفت.
برخی سوابق علمی
تحصیلات دانشگاهی:
-لیسانس ادبیات از دانشگاه آمریکایی بیروت
-لیسانس مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه فرانسوی بیروت
-لیسانس ریاضیات ستاره شناسی و زیست شناسی از دانشگاه آمریکایی بیروت
-لیسانس مهندسی معدن از مدرسه عالی معدن پاریس
-گذراندن رشته پزشکی
-دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه
مراکز تحقیقاتی دکتر حسابی:
-دانشگاه سوربن: تحقیق بر روی سلول های فتوالکتریک
-دانشگاه تهران:تحقیق بر روی نظریه بی نهایت بودن ذرات و عبور نور از مجاورت ماده
-دانشگاه شیکاگو: تحقیق بر روی عبور نور از مجاورت ماده به توصیه پروفسور انیشتین
-دانشگاه پرینستون:تحقیق بر روی "نظریه بی نهایت بودن ذرات" به عنوان تنها دستیار ایرانی پروفسور انیشتین.
-مرکز تحقیقات سرن سوئیس:تحقیق بر روی نظریه بی نهایت بودن ذره
منبع: برداشتی از مفاخر ایران زمین جلد6
با تشکر از تبیان