یکی از ویژگی های موسیقی سنتی ایران در این روزها حضور پدر - پسری و خانوادگی در عرصه هنر است.حافظ ناظری در کنار شهرام ناظری، صبا و نیما علیزاده در کنار حسین علیزاده، تهمورس و سهراب پورناظری در کنار کیخسرو پورناظری، سهیل ذوالفنون در کنار جلال ذوالفنون یا چیدمان خانوادگی گروه کامکارها و البته همایون و مژگان شجریان در کنار محمدرضا شجریان.
این حضور خانوادگی و پدر - پسری سنت است چنان که در آغاز موسیقی ردیفی ایران در دوران قاجار هم می توان آن را در خانواده فراهانی سراغ گرفت؛ خانواده یی که موسیقی ردیفی را که این روزها به ما رسیده پی ریزی کردند. اما در موسیقی سنتی این روزها پسران در سایه پدران قرار نگرفته اند که گاهی می بینیم پسران، پدران را به سوی مرزهای جدید می برند. چیزی که در تجربه های شهرام و حافظ ناظری مشخص است. تهمورس ناظری به گونه یی لیدر گروه پورناظری ها نشان می دهد. علیزاده ها که به طور کل قصه یی متفاوت دارند. حسین علیزاده بیش از آنکه مرد موسیقی سنتی باشد مرد تجربه های متفاوت موسیقی سنتی بوده است. اما در این میان حکایت همایون شجریان به گونه یی دیگر رقم می خورد. او تا زمانی که در کنار پدر قرار دارد مرد موسیقی سنتی است. حافظ سنت ها که نزدیک ترین موسیقی را به موسیقی ردیفی و رپرتوار کلاسیک این موسیقی ارائه می دهند.اما وقتی پای کارهای مستقل او پیش می آید وضعیت به گونه یی دیگر می شود. همایون شجریان تاکنون پنج آلبوم به شکل مستقل ارائه داده است که در بعضی از این آثار از جمله «نقش خیال» به آهنگسازی «علی قمصری» نشان داده است از تجربه های متفاوت هم هراسی ندارد. او در آلبوم آخر خود «با ستاره ها» خود را پایبند رپرتوار کلاسیک موسیقی سنتی نشان نداد. این آلبوم مجموعه یی از چند تصنیف است. سیاست رفتاری او نیز در نوع خود جالب است. او آرام آرام به سوی تجربه های جدید گام برمی دارد. تاکید می کند ریتم زندگی انسان امروز تغییر کرده است که در موسیقی او هم تاثیر خواهد گذاشت اما از سوی دیگر روی حفظ سنت ها پافشاری می کند. درحالی که در عمل خود را علاقه مند به تجربه های متفاوت نشان می دهد. در کنار محمدرضا درویشی در پروژه عبدالقادر مراغی کار می کند که موسیقی متفاوت با موسیقی ردیفی است. یا شنیده می شود که قرار است در کنار حمید متبسم اپرت اجرا کند. همایون شجریان با همین پنج آلبوم خود نشان داده است می توان پرونده مستقلی از پدرش برای او باز کرد. اما نکته آخر اینکه اگر در مورد یک خواننده جوان در مرحله اول درباره توانایی های اجرایی او صحبت می شود که آیا او می تواند یا نه و صحبت درباره سبک و شیوه در مرحله بعد قرار می گیرد درباره همایون شجریان چنین نشد. از همان آغاز همه سبک و شیوه او را مورد بررسی قرار دادند. انگار که پسر محمدرضا شجریان وظیفه دارد خوب بخواند و این هیچ امتیازی برای او محسوب نمی شود
در گفت وگو با همایون شجریان اگر به کارهای متفاوتش اشاره کنید او روی حفظ سنت ها تاکید می کند، اگر او را مرد موسیقی سنتی خطاب کنید، اشاره به تحول و نیازهای امروز جامعه می کند، پس همایون شجریان را می توان یک اصلاح طلب آرام نامید. به بهانه کنسرت همایون شجریان با گروه دستان به گفت وگو با او نشستیم.
---
-سال گذشته پدرتان در گفت وگویی با بی بی سی اعلام کردند قرار نیست در این سن و سال چیز تازه و متفاوتی خلق کنند و اشاره کرده بودند به شما و گفته بودند نوآوری و کار جدید در موسیقی سنتی کار کسانی مثل همایون غشجریانف است. می خواهم تصور شما را از نوآوری در موسیقی سنتی بدانم و اینکه آیا شما خودتان را ملزم به این نوآوری می دانید؟
منظور پدر (حتی اگر از من هم اسم برده باشند) یک نسل است. هر نسلی به فراخور شرایط فرهنگی، اتفاقات اجتماعی و روابط فرهنگی با کشورهای دیگر فرزند زمانه خود می شود که حالا ممکن است کارشان هم با نسل های قبل متفاوت باشد. ولی فکر می کنم اصرار روی نوآوری به نتیجه جالبی ختم نمی شود. به نظرم این پافشاری برای نوآوری، غیرطبیعی است. خلاقیت و نوآوری به شکل طبیعی باید در هنرمند بجوشد و پیش بیاید. این را هم در نظر بگیرید که نوآوری و ایده های جدید ممکن است در آغاز کسانی را با خود همراه کند اما در درازمدت نشانی از آن نباشد و البته بالعکس. اما این تصور که عده یی باید بنشینند کنار هم و بگویند حالا چگونه باید نوآوری کنیم را درک نمی کنم. نوآوری و ایده های جدید به شکل طبیعی در زندگی هنری بعضی از هنرمندان رخ می دهد. ممکن هم است سالیان سال این اتفاق نیفتد. اما شرایط به گونه یی است که دغدغه امروز من هم مثل بسیاری دیگر حفظ کردن اندوخته هایی است که داریم. ما باید در موسیقی ایرانی حداقل 100 نفر خواننده خوب و قدرتمند داشته باشیم که نداریم و این معضل است. وقتی چنین شرایطی وجود دارد طبیعی است که عمده تلاش ها صرف حفظ از پیش مانده ها می شود. اینکه ابتدا بتوانیم اسطوره هایی مثل بزرگان موسیقی سنتی در گذشته داشته باشیم و بعد به مرزهای جدید و گام های بعدی فکر کنیم. آنچه گفتم یک دغدغه و نظر در حوزه تئوری است اما در عمل این زمان و اجتماع است که سمت و سوی هنر را مشخص می کند و همیشه به اقتضای زمان موسیقی شکل می گیرد.
-در این پنج آلبومی که از شما منتشر شده است در بعضی مواقع پایبند به رپرتوار کلاسیک موسیقی سنتی (پیش درآمد، درآمد، آواز و...) نبوده اید و ارکستر هم در چهار مورد با شکل و شمایل کاملاً سنتی آن تعریف نمی شود. آیا می توان اینها را گام های همایون شجریان به سمت صدایی متفاوت از صدای تثبیت شده موسیقی سنتی دانست؟
نه، برای هنرجویی مثل من آرزوست که کار متفاوت آن هم از نوع ماندگارش ارائه کنم، اما هیچ اصراری برای انجام کار متفاوت ندارم. دریچه های ذهن و نگاهم همیشه باز بوده که اگر قرار است جایی این اتفاق بیفتد از آن استقبال کنم و در آن غرق شوم. (البته طبیعی است در حوزه موسیقی و دیدگاه های مورد علاقه خودم .) در این پنج آلبوم هم اگر جایی دیده ام که امکان ارائه یک کار متفاوت چه از لحاظ رنگ آمیزی و چه از لحاظ فرم وجود داشته از آن استقبال کرده ام. ضمن اینکه تفاوت ها و ایده های نویی که در این پنج کار مستقل من وجود دارد به گونه یی نیست که بتوان از آنها به عنوان یک تحول چشمگیر یاد کرد و گفت که از بن و ریشه چیزهایی را تغییر داده ام، ولی همیشه از رفتن به سوی فضاهای جدید استقبال کرده ام. اگر امکانی برای کار نو کردن فراهم بوده است آن را انجام داده ام. در آینده هم به همین صورت خواهد بود و اگر فرصتی پیش بیاید کار نو و متفاوت انجام خواهم داد. اما روی طبیعی بودن این نوآوری تاکید دارم. زمانی پیش می آید که یک ملودی در ذهنم شکل می گیرد و آن را یادداشت کرده ام. بعدتر دیده ام که فرم خاصی دارد، اما من هیچ گاه تصور این را نداشته ام که فرم متفاوتی خلق کنم. حالا حتی ممکن است این فرم متفاوت ایده ارزشمندی هم نباشد، اما آن را نگه داشته ام که شاید بتوانم روی آن فکر کنم و به آن انسجام ببخشم و از لحاظ ملودی پردازی، یک فرم دیگر هم در تصنیف ساختن ارائه بدهم. اینها اتفاقات طبیعی است که در زندگی هنری هر کسی پیش می آید و به نظرم طرح های نو باید به همین سادگی شکل بگیرند. ضمن اینکه اعتقاد دارم نوآوری و خلاقیت در نتیجه تجربه و تسلط به دست می آید. کمتر دیده ایم نابغه یی بیاید و در یک شب چیزی را ارائه بدهد که هم با تمام چیزهایی که دیگران خلق کرده اند متفاوت بوده و هم با فرهنگ این سرزمین منطبق باشد. قبول دارم که هنرمند باید به مرزهای جدید و خلق آثار متفاوت فکر کند. این درست است که باید دریچه های ذهن هنرمند روی تجربه نشده ها باز باشد، اما اصرار کردن روی این مساله را غیرطبیعی می دانم. فکر می کنم همین که هنرمند در پی این باشد که در جا نزند و خود را تکرار نکند باعث خواهد شد آثار متفاوت نیز در کارنامه او به شکل طبیعی اتفاق بیفتد.
-بگذارید این مساله را به گونه یی دیگر مطرح کنم. شخصیت هنری شما به واسطه حضور در کنار پدرتان شکل گرفت که ایشان هم معمولاً با ارکستر سنتی کار می کنند و پایبند به رپرتوار کلاسیک موسیقی سنتی هستند. حالا وقتی شما چنین نمی کنید و با ارکستر متفاوتی کار می کنید که بیشتر رنگ و بوی ارکستر ملی دارد این طور به نظر می آید که به دنبال راه دیگری هستید. اما شما در حال حاضر به گونه یی صحبت می کنید که انگار اتفاق ها ناخودآگاه بوده، در حالی که با توجه به تاکیدی که بر هر پنج آلبوم خود دارید اینها کاملاً فکر شده و از قصد به نظر می آید.
نه، برای هنرجویی مثل من آرزوست که کار متفاوت آن هم از نوع ماندگارش ارائه کنم، اما هیچ اصراری برای انجام کار متفاوت ندارم.
-معمولاً آهنگسازان کار را آماده به شما پیشنهاد می دهند یا اینکه از قبل صحبت و مشورتی بین شما و آهنگساز رد و بدل می شود؟
معمولاً کار به شکل آماده پیشنهاد می شود. گاهی ممکن است از قبل هم صحبتی داشته باشیم که مثلاً در فلان فضا حرکت کنیم و بعد آهنگساز با ذوق و سلیقه خود مجموعه یی را آماده کرده است. به ندرت هم پیش آمده شعری را پیشنهاد داده باشم. اگر بعد از شنیدن کار احساس کنم با آهنگساز هم سلیقه بوده ایم کار را شروع می کنیم. در این مرحله وارد گفت وگو می شویم. ممکن است تغییراتی بدهیم و چیزهایی را حذف کنیم. در اینجا بحث سلیقه مطرح است وگرنه آهنگساز و تنظیم کننده کار خود را بلدند و فقط تلاش می کنیم با گفت وگو به یک سلیقه مشترک برسیم. روی انتخاب آوازها، نام قطعات، ترتیب و چیدمان قطعات صحبت می کنیم تا به نتیجه نهایی برسیم.
-یکی از آسیب هایی که در حوزه آواز ایرانی مطرح است اپیدمی شجریان خوانی است. یعنی بسیاری از چهره های تازه نفس آواز ایرانی سعی می کنند مثل محمدرضا شجریان بخوانند، به گونه یی که بخش عمده یی از مخاطبان تصور می کنند این جوانان باید از شاگردان آقای شجریان باشند. در حالی که ایشان در این سال ها خیلی درگیر مقوله آموزش نبوده اند. می خواهم نظر شما را درباره تقلید کردن نسل جوان از پدرتان بدانم؟
فکر می کنم این نتیجه تاثیری است که این سبک و شیوه روی مخاطبان خود داشته است. این فرم آواز در سطحی از سوی پدر ارائه شده که شنونده را جذب خود می کند. این نکته در مورد خوانندگان جوان هم صدق می کند. اعتقاد دارم خواننده جوان باید از این شیوه عبور کند اما حتی اگر تصمیم دارد به شیوه دیگری رو کند آن را بشناسد و تجربه کند. حالا عده یی در همین شیوه باقی می مانند، در آن گیر می افتند و شاید هم سلیقه آنها به گونه یی است که دوست دارند به همین شکل بخوانند. اما در کل نمی توان کسی را منع کرد که فلان شیوه را نخواند یا همه شیوه فلانی را بخواند. خواننده یی به نام محمدرضا شجریان شیوه یی را در آوازخوانی ارائه کرده است و عده یی دوست دارند آن را دنبال کنند. این سلیقه و انتخاب آنهاست و نمی توان آنها را از این کار منع کرد. اما خود من اعتقاد دارم جامعه آواز ما از سبک و شیوه های مختلفی تشکیل شده است. چقدر بهتر می شود وقتی صدای خواننده یی که با یک سبک و شیوه دیگر سازگار است آن سبک و شیوه را احیا کند و ادامه دهنده آن باشد. گاهی می بینیم صدای خواننده یی سازگار با سبک محمدرضا شجریان نیست اما اصرار دارد در این سبک بخواند. این اصرار هنرمند را عقب می اندازد. هیچ اشکالی ندارد این سبک را هم تجربه کند، اما اصرار روی آن باعث عقب افتادن آن هنرمند می شود. صدای آقای فاخته یی یک شخصیت خاص دارد که باعث شده فرمی خاص ایشان ایجاد شود، یا صدای استاد ظلی شخصیت خاصی دارد که باعث می شود در فرم ایشان اوج خوانی، سرعت تحریر و... را ببینیم. حالا اگر من صدای درشتی در بم خوانی داشته باشم و تصمیم به کار کردن در شیوه ایشان بگیرم به هیچ جایی نخواهم رسید. پس بهتر است دنبال شیوه یی بروم که با صدای من سازگار باشد. یکی صدایش با فرم طاهرزاده سازگار است و دیگری با فرم آواز همایون پور پس باید همان را ادامه بدهد.
-شما به غیر از فرم و سبک آقای شجریان فرم های دیگر را هم تجربه کرده اید؟
بله، اغلب فرم ها را کار کرده ام. البته نه به آن معنی که روی هر فرم چند سال شاگردی کرده باشم ولی روی کنجکاوی خودم اکثر فرم ها را گوش کرده ام، نکاتی را که باید فرا گرفته ام و حداقل با آنها آشنا شده ام. هنگام کار و آشنایی با فرم های مختلف، مهم ترین نکته این است که بتوانید تشخیص دهید صدای شما با کدام فرم سازگار است. قبول دارم که در درجه اول علاقه فرد مطرح است. کسی اصلاً آواز را به این عشق آغاز می کند که بر فرض مثل استاد بنان بخواند. نمی شود او را منع کرد که شما مثل آقای بنان نخوان و مثل آقای شجریان بخوان. اما در مرحله بعد خود آوازخوان جوان باید بین فرم های ممکن، سازگارترین فرم را با صدایش انتخاب کند. نکته مهم تر اینکه باید این امکان وجود داشته باشد که همه سبک ها در دسترس هنرمندان جوان باشد. در جامعه آواز امروز ما خیلی ها نمی دانند چگونه می توانند این سبک ها و فرم های مختلف را دنبال کنند. به همین خاطر در آغاز گفت وگو روی حفظ داشته ها تاکید کردم.
همایون شجریان تاکنون پنج آلبوم به شکل مستقل ارائه داده است که در بعضی از این آثار از جمله «نقش خیال» به آهنگسازی «علی قمصری» نشان داده است از تجربه های متفاوت هم هراسی ندارد. او در آلبوم آخر خود «با ستاره ها» خود را پایبند رپرتوار کلاسیک موسیقی سنتی نشان نداد.
-شما فکر می کنید به صدای مستقل و خاص خودتان دست پیدا کرده اید؟
فرم صدای من همان چیزی است که تاکنون شنیده شده است. فرض کنید من بخواهم کاری را در شیوه استاد بنان بخوانم. آن وقت باید در صدای خود تغییر ایجاد کنم و سراغ صدای ساختگی بروم. صدا ساختن یعنی صدا را به یک شکل دیگر تغییر دادن؛ چیزی مثل تقلید صدا. مثلاً اگر بخواهم مثل استاد بنان بخوانم باید با توجه به فیزیک صدای خودم تغییراتی به لحاظ شدت تحریر و فرم تحریر ایجاد کنم. زمانی که روی شیوه های مختلف کار می کردم، چند و چون این تغییر صدا دادن و صدا ساختن ها را تا حدودی پیدا کرده بودم. البته در جاهایی هم با توجه به طبیعت صدای هر فردی دیگر امکان این صدا ساختن وجود ندارد اما آنچه برایم محرز شده این است که اگر بخواهم خودم باشم و با صدای خودم بخوانم، جنس صدای من همین است که تاکنون خوانده ام و نمی توانم آن را کاری بکنم.
-بگذارید عینی تر صحبت کنیم. وقتی اولین آلبوم شما در کنار پدرتان منتشر شد، خیلی ها اشاره می کردند به شبیه بودن صدای شما با پدرتان یا مثلاً در آلبوم هایتان کارهایی وجود دارد که صدای همایون شجریان در آنها کاملاً یادآور صدای محمدرضا شجریان است. اما برای مثال در آلبوم «با ستاره ها» و در قطعه اول صدایی مستقل می شنویم.
این بستگی به شرایط قطعه دارد. برای مثال در تصنیف اول آلبوم «شوق دوست» ساخته آقای ضرابیان با صدایی نیمه فوسه (زمزمه وار) خوانده ام که از شدت صدای طبیعی من دور است اما من سعی کردم آن را به حالت زمزمه بخوانم. این تغییراتی است که با توجه به شرایط قطعه شما می توانید ایجاد کنید. در کنسرت اخیر تصنیفی وجود دارد از ساخته های آقای فرجپوری به نام «وطن» که در این تصنیف چند بار تغییر لحن می دهم. متناسب با شعر گاهی لحن تندتر و کوبنده تر است و در جایی محزون تر است. گاهی یک تصنیف ایجاب می کند که فرم صدای شما عوض شود.
-چیزی که من متوجه شدم این است که شما نگرانی این را ندارید که صدای شما را شبیه به صدای پدرتان بدانند.
نه، چرا باید نگرانی داشته باشم؟
-خیلی از هنرمندان جوان در شرایط شما نگران استقلال هنری خود هستند. شاید دوست ندارند حداقل در کارنامه هنری شان نام شان در کنار نام دیگری مطرح شود. شما با این مساله مشکلی ندارید؟
من اصلاً به این مساله فکر نمی کنم که بخواهم با آن مشکلی داشته باشم یا نداشته باشم. مساله من فقط کاری است که می خواهم ارائه بدهم. اما در ارتباط با پدرم همیشه برایم لذت بخش بوده که در کنارشان بخوانم یا زیر سایه شان باشم.
-این مساله در تاریخ هنر نمونه هایی دارد که فرزندان هنرمندان بزرگ وقتی می خواهند وارد کار هنری شوند با یکسری حاشیه روبه رو می شوند.
من دنبال هیچ کدام از حاشیه هایی که این شرایط می تواند به وجود بیاورد نیستم. به آنها فکر هم نمی کنم. فقط می خواهم کار خودم را بکنم و کاری را که دوست دارم انجام دهم. همان طور که اگر تفاوت و استقلالی در کارم دیده شده به قصد متفاوت بودن با پدر نبوده، اگر استقلالی هم در کارم نمی بینید باز به قصد تقلید از ایشان نبوده است. گفتم که مشکلی با زیر سایه ایشان بودن ندارم. زیر سایه بودن زمانی اشکال است که در کار من نقص و ایرادی باشد و سعی کنم با زیر سایه دیگری قرار گرفتن ضعف خود را بپوشانم. این زیر سایه بودن زمانی عیب است که من توانایی کاری را که باید انجام دهم، نداشته باشم و خودم را پشت اسم پدر پنهان کنم. وقتی می توانم به توانایی های خودم متکی باشم مشکلی ندارم زیر سایه ایشان باشم و برایم اهمیتی ندارد که بخواهم حتماً مستقل باشم.
-در زمینه انتخاب شعر به نظر می آید انتخاب های شما به سعدی، حافظ و در شاعران معاصر به فریدون مشیری خلاصه می شود.
این چنین پیش آمده است. گاهی پیش می آید که برای یک آواز چند شعر را، چه از شاعران معاصر و چه از شاعران کلاسیک، در نظر گرفته ام اما در نهایت شعر سعدی بیشتر با آن کار همخوان بوده و در نتیجه شعر معاصر را کنار گذاشته ام. یا مواقعی پیش می آید که بین انتخاب ها، شعر حافظ یا سعدی را قدرتمندتر دیده ام اما انتخاب یک شعر از آثار شاعران معاصر بیشتر با فضای کار منطبق بوده است.
-گفته می شود آواز ایرانی با شعر معاصر چندان سازگار نیست و به همین دلیل با این حجم بالای سعدی خوانی و حافظ خوانی در موسیقی سنتی روبه رو می شویم.
آواز ایرانی جمله بندی ها و ساختار خاص خود را دارد. وقتی قرار است شعر نو مورد استفاده قرار بگیرد به شکل طبیعی فرم آواز هم تغییر خواهد کرد. در مواجهه با شعر نو گاهی مجبورید از تحریرهای زیاد پرهیز کنید. آواز در این کارها بیشتر نتیجه ملودی پردازی است و حتی ممکن است گاهی به دکلمه کردن شبیه شود. خواندن آثار بعضی از شاعران معاصر مثل آقای شاملو دشوارتر است تا خواندن کارهای اخوان ثالث یا مشیری. بعضی از شعرهای شاعران معاصر به خاطر لغات به کار رفته یا وزن متغیر خیلی سخت در قالب آواز قرار می گیرند. گاهی انرژی بسیار زیادی می برد و گاهی هم غیرممکن است.
منبع : اعتماد
من نمی گویم ناخودآگاه است. اتفاقاً آگاهانه هم بوده است، اما اصراری هم به نوآوری نداشتیم، فقط اگر امکانی بوده از آن استفاده کردیم. برای مثال من ساز گیتار را دوست دارم. همیشه دوست داشته ام در جایی از آن استفاده کنم. در فرم کار آقای قمصری در آلبوم نقش خیال و فرم آوازی که من برای آن آلبوم طراحی کرده بودم این امکان وجود داشت که بتوانیم از این ساز استفاده کنیم. این ایده در ذهن من وجود داشته، اما هیچ وقت فرصت عمل به آن پیش نیامده بود. برای اجرایی کردن آن باید منتظر بستر مناسب می ماندم که اینجا در آلبوم نقش خیال پیش آمد. گاهی پیش می آید آهنگساز کاری را به شما پیشنهاد می دهد، کار در ذهن شما نقش می بندد تا حدی که با خود می گویید در این کار می توانم فلان شعر را بخوانم و این شعر با این موسیقی به نظرتان سازگار می آید و حتی به این فکر می کنید که چقدر کار متفاوتی خواهد شد. اما این ایده متفاوت در جریان طبیعی خلق کردن شکل گرفته است. بستر مناسبی پیش آمده و بعد جوشش، نوآوری و کار متفاوت در دل آن شکل می گیرد؛ من به این می گویم نوآوری طبیعی.
بدک نیست
بدک نیست