«لذت میبرم وقتی توی خیابان، بچهای من را میبیند و داد میزند: هی، جک گنجیشکه!» این را جانی دپ 44 سالهای میگوید که خودش هم از بین 38 فیلمی که بازی کرده، نقش «جک گنجیشکه» را بیشتر دوست دارد.
او با وجود محبوبیت و شایستگیاش، امسال هم موفق به دریافت جایزه اسکار نشد؛ جایزهای که به خاطر بازی در فیلم «سوئینی تاد» نامزد آن شده بود.
دندانهای طلای «جک گنجیشکه» واقعا طلا بود؟
طلا و پلاتین.
روکش بود یا دندان واقعی؟
نه بابا. روکش بود. البته دو دندان دیگر هم طلا بود که با اصرار تهیهکنندگان برداشتیم.
چرا؟
میگفتند داشتن دندانهای طلا به این شخصیت آسیب میزند. آنها با بافتن ریش هم مخالف بودند. اما من هم با آنها مخالفت کردم.
در مقابل تهیهکنندگان؟ چطوری؟
خیلی ساده. گفتم «من به نظرتان احترام میگذارم. تا حدی هم کوتاه میآیم. مثلا دو تا از دندانهای طلا را بیخیال میشوم ولی همه آن را، نه. از بافت ریش هم نمیگذرم چون فکر میکنم به شخصیت داستان آسیب میزند.» خیلی صادقانه به تهیهکنندگان گفتم «شما مرا استخدام کردهاید تا کاری را برایتان انجام بدهم، پس بگذارید آن کار را بیعیب و نقص انجام بدهم. به من اعتماد کنید. اما اگر نمیتوانید، پس بروید سراغ یک هنرپیشه دیگر.»
سالها است که در فرانسه زندگی میکنی. روابطت با هالیوود تغییری نکرده؟
زیاد، خیلی زیاد. البته به طور مستمر که در فرانسه نبودهام. به هر حال، من که شهروند فرانسوی نیستم. اما در همین مدت چنان از هالیوود دور شدهام که دیگر هیچ چیزی برایم مهم نیست. اسم خیلیها را نمیدانم، خیلیها را نمیشناسم، برایم مهم نیست کی شاهکار کرده، کی گند زده، کی چهقدر درآمد داشته، کی ورشکست شده؛ و این خیلی خوب است.
قبول داری در میان ستارگان سینما، تو از یک جایگاه منحصر به فرد و دستنیافتنی برخورداری؟
(با خنده) اینها که گفتی، یعنی چی؟ یک جور مریضی خطرناک است؟
نه دیگر. واقعیت است؛ هم محبوبی، هم مورد احترام. هواداران بیشماری در سرتاسر جهان داری و منتقدان هم تو را تحسین میکنند و تو را صاحب سبک میدانند.
امیدوارم همینطور باشد که میگویی. به هر حال، ممنونم.
فکر میکردی در حرفهات تا این حد پیشرفت کنی؟
میتوانم بگویم بله، میدانستم. مثلا وقتی درگیر بازی در مجموعه تلویزیونی «خیابان جامپ، پلاک 21» بودم، میدانستم که این برای من حکم یک جور دوره آموزشی را دارد و بالاخره تمام میشود: 5 روز در هفته، 7 تا 9 ماه در سال، 4 سال آزگار باید میرفتم جلوی دوربین. با اینکه آموزش خوبی بود ولی به نوعی خط مونتاژ شبیه شده بود؛ خالی از هر خلاقیتی. اصلا راضیکننده نبود. من که احساس میکردم دارم دوره حبسم را میگذرانم.
و بعد از همین مجموعه تلویزیونی چندساله بود که خودت را بالا کشیدی؟
بله دیگر. بعد از آن بود که شروع کردم به بازی در فیلمهای سینمایی. اصلا هم فکر نمیکردم که قرار است چه بشود. فقط نقشی را میپذیرفتم که از بازی آن لذت میبردم. واقعا از بازی در آن فیلمها و شخصیتها راضیام. من شانس آوردم که آنها را به من پیشنهاد دادند. به همه فیلمهایی که بازی کردهام، افتخار میکنم. تجربه بینظیری بود. اما اینکه بازی من چهطور بود، به من مربوط نمیشود. من نمیتوانم در این باره قضاوت کنم.
وقتی فیلمهایت را از تلویزیون نشان میدهند، چه حسی داری؟
خیلی بد. اصلا نمیتوانم از تلویزیون فیلم نگاه کنم. اما طی این سالهایی که در فرانسه هستم، دو اتفاق عجیب برایم افتاد. یک بار تلویزیون فرانسه فیلم «اد وود» را به زبان فرانسه پخش کرد. با زبان فرانسه، فضای فیلم حسابی سورئال شده بود. این بود که حدود 10 دقیقه آن را دیدم. یک بار هم فیلم «چه چیزی گیلبرت انگوری را میخورد؟» را پخش کردند که البته من هرگز این فیلم را ندیدهام. آن بار هم فقط عنوانبندی ابتدایی و صحنه افتتاحیه فیلم را دیدم که ناگهان نفسم گرفت و حالم بد شد. سریع تلویزیون را خاموش کردم و زدم بیرون.
چرا تا حالا این فیلم را ندیدهای؟
البته فقط بحث این فیلم نیست. من بعضی از دیگر فیلمهایم را هم اصلا ندیدهام. این را هم بگویم که من برای تکتک عوامل فیلمهایم احترام قایلم. اینکه من فیلمهایم را نمیتوانم ببینم به قدرت و ضعف آنها ارتباطی ندارد. من فکر میکنم وقتی بازی در یک فیلم تمام میشود، کار من هم با آن فیلم دیگر تمام شده است. پرونده آن فیلم برای من دیگر بسته شده است و من دیگر کاری با آن ندارم. این طوری فقط تجربه شیرین بازی در آن فیلم برایم باقی میماند و هیچ چیزی نمیتواند این حس شیرین را از من بگیرد. این فیلم خاص برای من یادآور دورهای است که واقعا نمیدانستم در چه جایگاهی قرار دارم، نه از نظر احساسی و نه از نظر روانی.
مردم از این فیلم خیلی استقبال کردند. این هم نتوانست تو را به دیدن آن راضی کند؟
خیلی خوشحال شدم که مردم از فیلم خوششان آمد و توانستند با گیلبرت و آرنی همذاتپنداری کنند. خوشحال شدم که لئو برای بازی در این فیلم نامزد اسکار شد و ناراحت شدم از اینکه دارلن کیتز، که نقش مادرمان را بازی میکرد، نامزد دریافت جایزه نشد. باز هم تاکید میکنم که از استقبال مردم از این فیلم خوشحال شدم. اما واقعا تمایلی به دیدن این فیلم نداشتم. مثل چند تای دیگر از فیلمهایم.
بچههایت فیلمهایت را دیدهاند؟
بله، بعضیهایش را؛ مثلا «ادوارد دستقیچی» را، «بنی و جون» را، «دزدان دریایی» را و چندتای دیگر. چند سال پیش، روزی در رستورانی، خانمی از دخترم پرسید «پدرت چهکاره است؟» او کمی مکث کرد و گفت «دزد دریایی».
وقتی برای افتتاح نمایش عروسکهای روبوتی دزدان دریایی به «دیزنی لند» رفتی، بچههایت هم همراهت بودند. وقتی یک عروسک روبوتی بزرگ را در نقش پدرشان دیدند، چه کردند؟
هم خودم و هم آنها، همگی حسابی هیجانزده شده بودیم. بچهها وقتی عروسک غولآسای من را دیدند، داشتند شاخ درمیآوردند. خودم هم. وقتی برای اولین بار دزدان دریایی را به من پیشنهاد دادند، هنوز هیچی نداشت: نه فیلمنامهای، نه شخصیتی، نه حتی داستانی. آن موقع دخترم نزدیک 3 سال داشت و من تمام آن 3 سال را همپای او کارتون تماشا کرده بودم و امثال این عروسکهای روبوتی را میدیدم که البته تجربه بینظیری بود. طی آن سالها بود که فهمیدم این شخصیتهای کارتونی و عروسکی برای ایفای نقش از قوانین دستوپاگیر ما پیروی نمیکنند. حوزه عمل آنها آنقدر وسیع بود که میتوانستند هر کاری بکنند و همین باعث میشد که یک مرد 40 ساله با دختر 3 سالهاش، بتوانند همزمان آن را تماشا کنند و لذت ببرند.
شنیدهام که حتی در پشت صحنه دزدان دریایی هم در قالب «جک گنجیشکه» باقی میماندی؟
خب، فکر کن کل روز را در این نقش بودهای؛ طبیعی است که حتی وقتی به خانه میروی کمی از آن نقش در وجودت باقی مانده باشد. یک بار وارد خانه شدم و با همان صدای جک گنجیشکه گفتم «آهای بچهها! اوضاع روبهراهه؟» دادشان درآمد که: «اذیت نکن، بابا! ما داریم مرد عنکبوتی میبینیم.»
پس مرد عنکبوتی در خانه شما قهرمان به حساب میآید؟
تا دلت بخواهد از این قهرمانها داریم. مخصوصا پسرم که هر بار در نقش یکی از اینها فرو میرود.
اگر قطبنمای «جک گنجیشکه» را در زندگی واقعیات داشتی، فکر میکنی کدام جهت را نشان میداد؟
جهت خانهمان را؛ همان جایی که خانوادهام هستند.
جایی گفته بودی که من هزار سال سن دارم. با این حال، طراوت کودکانهای در رفتارت هست که میخواهم بدانم از کجا ناشی میشود؟
شاید از نادانی، از جهالت. شاید واقعا کودنم. نمیدانم. آنچه باعث میشود آدم، کودکانه رفتار کند، سروکلهزدن با بچهها است. تماشای کارهای بچههایم، تماشای بزرگ شدنشان، تماشای کنجکاویشان، همه و همه به من کمک کرده کودک باقی بمانم. من دلخوشیهای سادهای دارم؛ مثلا نقاشیهای 2 سالگی بچهام را نگه میدارم و آن را با نقاشیاش در 3 سالگی و بعد در 4 سالگی مقایسه میکنم. احساس میکنم دارم یک پیکاسوی دیگر را بزرگ میکنم.
جانی دپ در یک نگاه
نام: جان کریستوفر دپ
تاریخ تولد: 9 ژوئن 1963 ، ایالت کنتاکی امریکا
حرفه: هنرپیشه، فیلمنامه نویس، کارگردان، تهیهکننده، نوازنده
تاریخ شروع فعالیت هنری: 1984
نام فرزندان: لیلی رز ملودی (9 ساله) و جک (6 ساله)
جوایز: جایزه سزار برای یک عمر فعالیت هنری (1999)/ جایزه گلدن گلاب بهترین هنرپیشه مرد برای بازی در فیلم سوئینی تاد (2007)/ جایزه آیافتی برای یک عمر فعالیت هنری (2004)/ جایزه گیلد بهترین هنرپیشه مرد برای بازی در فیلم دزدان دریایی کارائیب، قسمت اول (2003)
الگو: مارلون براندو (هنرپیشه فقید)
بهترین دوست: تیم برتون (کارگردان)
با تشکر از سایت ایرانیان انگلستان
سلام بر همگی.
امیدوارم همه خوب باشید.
۸ روز گذشت از آخرین مطلبم.ببخشید چون مشکل داشتم.
از نظرات خصوصی شما هم ممنونم.
صد و چهل سال پیش پسری در تفرش متولد شد که که نامش را "محمود" گذاشتند. در آن زمان به ذهن هیچ کس نمی رسید که سال ها بعد، او پایه گذار دانشگاه تهران، اولین محل تحصیل علوم جدید در ایران شود و جامعه مهندسی و علوم پیشرفته ایران را مدیون عزم و اراده ی خود کند. از آنجاکه هیچ کس به اندازه او در بنیان گذاری سازمان ها و نهادهای علمی و صنعتی کشور پیش رو نبود، به شایستگی لقب" مرد نخست ایران" را از آن خود کرد.
او استاد شناکردن بر خلاف جریان رود اجتماع بود و صد البته چاشنی این مهارت چیزی نبود جز عشق و علاقه ی مفرط او به پیشرفت و توسعه ی همه جانبه ی میهن عزیزش. اینجاست که خواستن توانستن است ولی بسیاری از خواستن ها فقط و فقط با "عشق" به توانستن تبدیل می شود.
پدر بزرگ ایشان از افراد سرشناس و برجسته ی هیئت وزیران و سفیر ایران در روسیه بود و مادر بزرگ وی نیز زنی مومن، مدبر و بسیار سرشناس بود به طوری که فرمان او در تمام تفرش، حتی در روستاها و شهرهای اطراف آن مانند ماستر و فراهان نیز ارج نهاده می شد. نسبت اصلی سید محمود از پدر و مادر، به حضرت امام سجاد برمی گشت و همه این عوامل و هوش و استعدادی که ایشان از خود در دوران کودکی نشان می دادسبب می شد تا اطرافیان آینده درخشانی را برای او پیش بینی کنند.
ایشان در سن 17 سالگی اولین مدرک تحصیلی خود را پس مشقت ها و غمهای فراوان از جمله گرسنگی، فلج شدن مادر و فقر و تنگ دستی، در رشته ادبیات کسب کرد اما چون این رشته در آن زمان بازار کار خوبی نداشت تصمیم گرفت رشته تحصیلی خود را تغییر دهد.
یافتن گم گشته
پس از اخذ مدارک متعدد در رشته های متعدد و عدم رضایت از آنها بالاخره تصمیم گرفت فیزیک بخواند و پس از قبولی در امتحان "دکتر ژانه" که از فیزکدانان بزرگ آن زمان بود به دنیای فیزیک راه یافت، دنیایی که تا پایان عمر از زیستن در آن خرسند بود و ثمره آن ارائه دو نظریه مهم در عالم فیزیک بود: یکی حساسیت سلولهای فتو الکتریک و عبور نور از مجاورت ماده و دیگری تئوری مشهور بی نهایت بودن ذرات.
دکتر برای اثبات نظریه های خود با اساتید دیگر جهان در اروپا و آمریکا رابطه برقرار کرد. در طی این ملاقات ها، با انیشتین نیز ملاقات داشت.
ایشان نظریه خود را به دفتر انیشتین ارسال کرد و از بین چند هزار داوطلب که تقاضای خود را برای حضور در کرسی انیشتین فرستاده بودند، نظریه ایشان بین 5 نظریه منتخب بود.
ایشان خود می گویند:
" یک ماه بعد، وقت ملاقات و جلسه ی بعدی بحث من با انیشتین تعیین شد. وقتی به دیدار او رفتم برخوردش بسیار صمیمی تر بود و با علاقه ی بیشتری به من نگااه می کرد. وقتی در کنار هم قرار گرفتیم با سادگی گف:در طول این یک ماه خوب مرا مشغول کردید، به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارد باید با شهامت به شما بگویم، نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را در جهان متحول خواهد کرد! باورم نمی شد چه می شنوم. انتظار هر سخنی مثل این را داشتم. حس کردم چشمانم برق می زند، دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم. انیشتین هم با لبخندی که به نظرم آمد احساس مرا کاملا درک کرده است به من نگاه می کرد."
بعد از این دیدار، به دستور انیشتین بهترین آزمایشگاه فیزیک نور و دیدگانی در دانشگاه شیکاگو در اختیار ایشان قرار گرفت.
برخی سوابق علمی
تحصیلات دانشگاهی:
-لیسانس ادبیات از دانشگاه آمریکایی بیروت
-لیسانس مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه فرانسوی بیروت
-لیسانس ریاضیات ستاره شناسی و زیست شناسی از دانشگاه آمریکایی بیروت
-لیسانس مهندسی معدن از مدرسه عالی معدن پاریس
-گذراندن رشته پزشکی
-دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه
مراکز تحقیقاتی دکتر حسابی:
-دانشگاه سوربن: تحقیق بر روی سلول های فتوالکتریک
-دانشگاه تهران:تحقیق بر روی نظریه بی نهایت بودن ذرات و عبور نور از مجاورت ماده
-دانشگاه شیکاگو: تحقیق بر روی عبور نور از مجاورت ماده به توصیه پروفسور انیشتین
-دانشگاه پرینستون:تحقیق بر روی "نظریه بی نهایت بودن ذرات" به عنوان تنها دستیار ایرانی پروفسور انیشتین.
-مرکز تحقیقات سرن سوئیس:تحقیق بر روی نظریه بی نهایت بودن ذره
منبع: برداشتی از مفاخر ایران زمین جلد6
با تشکر از تبیان
براساس یک مطالعه جدید، با افزودن حتی مقادیر کمی از نانولولههای کربنی میتوان گامهای بلندی را در افزایش قدرت، کمال و ایمنی مواد پلاستیکی (که کاربرد گستردهای در کاربردهای مهندسی دارند) برداشت.
محققان پژوهشگاه پلی تکنیک Rensselaer، روشی ساده و جدید برای تشخیص و ترمیم ترکهای خطرناک و کوچک در بالهای هواپیما و بسیاری از ساختارهای دیگر که از ترکیبات پلیمری ساخته شدهاند، ابداع کردهاند.
این پژوهشگران با وارد کردن تدریجی نانولولههای کربنی رسانای الکتریسته به یک پلیمر و بررسی و ثبت مداوم مقاومت الکتریکی ساختار، توانستند مکان و طول ترک ناشی از فشار در یک ساختار مرکب را دقیقا شناسایی کنند.
مهندسان با تعیین محل ترک، یک جریان الکتریکی کوچک را برای گرم کردن نانولوله کربنی به این ناحیه میفرستند و در اثر ذوب شدن عامل بهبود دهنده- که در پلیمر جاسازی شده- ترک را با 70 درصد بازگشت استحکام اولیه ترمیم می کنند.
به گفته نیخیل کراتکار، استاد بخش مهندسی هستهای، هوافضا و مکانیک پژوهشگاه Rensselaer، تشخیص و ترمیم آسیب ناشی از فرسودگی، کارایی و ایمنی اجزای ساختاری را در سیستمهای مهندسی متنوع، تاحد قابل توجهی افزایش میدهد.
جزئیات این پروژه در مجله Applied Physics Letters به چاپ رسیده است.
گروه «کراتکار» با استفاده از اپوکسید معمولی ساختاری را ساختند که یک درصد از کل وزن آن را نانولوله کربنی چندجداره تشکیل میداد. آنها اپوکسید مایع را به طور مکانیکی مخلوط کردند تا مطمئن شوند نانولولههای کربنی ضمن اینکه در قالب خشک می شوند بهطور مناسبی در تمامی ساختار پخش شدهاند، همچنین سیمهایی را به صورت شبکه برای اندازهگیری مقاومت الکتریکی و کنترل ولتاژ اعمال شده به ساختار به درون آن وارد کردند. بدینترتیب میتوان با ارسال مقدار کمی الکتریسته به درون نانولولههای کربنی، مقاومت الکتریکی را بین دو نقطه دلخواه روی هر سیم اندازهگیری کرد، سپس ترک کوچکی در ساختار ایجاد کردند و مقاومت الکتریکی را بین نزدیک ترین نقاط اندازهگیری کردند.
از آنجایی که جریان الکتریکی برای رسیدن از نقطهای به نقطه دیگر باید از اطراف ترک عبور کند، مقاومت الکتریکی افزایش مییابد. هر چه طول ترک بیشتر باشد مقاومت الکتریکی بین دو نقطه نیز بیشتر می شود.
«کراتکار»، مطمئن است که این روش برای ساختارهای بزرگ تر نیز موثر خواهد بود. از آنجایی که نانولولهها در سراسر ساختا به طور همزمان و یکنواخت وجود دارند، این روش می تواند با اندازهگیری مقاومت الکتریکی و بدون نیاز به افزودن حسگرهای خارجی یا ابزارهای الکترونیکی گمراه کننده برای بررسی هر قسمت مورد استفاده قرار گیرد. این حسگرها درواقع جزء لازم ساختارند و اجازه بازنگری هر بخش از ساختار را میدهند.
با تشخیص ترک، میتوان ولتاژ عبوری از سرتاسر نانولولههای کربنی را در نقطه خاصی در شبکه
افزایش داد.
این ولتاژ اضافی با تولید گرما، عامل ترمیم کننده را ذوب کرده، آن را با اپوکسی مخلوط میکند. این محققان نشان دادند که ساختارهای تعمیر شده، حدود 70 درصد استحکام ساختار اولیه (ساختار بدون ترک) را دوباره بهدست میآورند و برای جلوگیری از بروز یک نقص ساختاری فاجعهآمیز با کامل به اندازه کافی مستحکم میشوند.
این روش، یکی از روشهای موثر برای غلبه بر ترکهای ریز و شکل غیرمعمولی از آسیب ساختاری، به نام لایه لایه شدن است. مطلب مهم درباره این کاربرد جدید این است که ما از نانولولههای کربنی نه تنها برای تشخیص ترک، بلکه برای ترمیم آن نیز استفاده میکنیم.
به گزارش ایسنا از ستاد ویژه توسعه فناوری نانو، این سیستم امکان بازنگری همزمان تمام ساختار را برای متصدی فراهم میکند و وجود ترک یا لایه لایه شدن را با تغییر در مقاومت الکتریکی در نقاط خاصی از ساختار آشکار میکند.
این سیستم به افزایش عمر، ایمنی و کم هزینه تر شدن ساختارهای پلیمری- که معمولا به جای فلزات در جاهایی که وزن یک عامل مهم است، استفاده میشود- کمک خواهد کرد.
منبع: کیهان
تا آنجایی که ما تحقیق کردیم، پنچ روش متداول برای اتصال کامپیوتر و لپ تاپ به تلویزیون با توجه به نوع تلویزیون وجود دارد :
۱- استفاده از کابل S-Video
۲- استفاده از کابل VGA
۳- استفاده از کابل DVI
4- استفاده از مبدل (Scan Converter)
5- استفاده از روش HDMI
استفاده از کابل S-Video
یکی از روشهای معمول برای اتصال کامپیوتر به تلویزیون استفاده از کابل S-Video میباشد زیرا این کابل بسیار ارزان است و بسیاری از تلویزیونها پورت S-Video را پشتیبانی میکند و حتی برخی از شرکتهای سازنده کارت گرافیک این کابل را به طور رایگان در کنار کارت گرافیک خود قرار میدهند . البتهS-Video ها در دو نوع 4 پین و 7 پین شدهاند.
استفاده از کابل VGA
اگر تلویزیون شما از نوع HDTV میباشد بهتر است از این روش استفاده کنید زیرا کابل VGA از لحاظ کیفیت بسیار بهتری نسبت به S-Video دارد و همچنین قیمت این کابل هم زیاد نیست . در ضمن این نوع اتصال توسط تلویزیونهای معمولی پشتیبانی نمیشود و غالبا مخصوص HDTV ها است .
استفاده از کابل DVI
کابل DVI (Digital Visual Interface ) یکی از بهترین روشها برای اتصال تلویزیونها از نوع HDTV به کامپیوتر است. این روش دارای کیفیتی به مراتب بهتر از روشهای قبلی است ولی در این نوع اتصال مشکلاتی وجود دارد: برخی از کامپیوترها اصلا این نوع کابل را پشتیبانی نمیکنند. این نوع اتصال باید توسط HDTV پشتیبانی شود که برخی از تلویزیونها از نوع HDTV این نوع اتصال را پشتیبانی نمیکنند، همچنین قیمت این کابل چندین برابر کابلهای VGA و S-Video است.
استفاده از مبدل (Scan Converter )
مبدلهایی وجود دارد که قابلیت تبدیل اتصال VGA را به S-Video دارا هستند . نکته جالب اینکه شرکت smarthome جدیدا مبدلی ساخته است که به صورت Wireless تلویزیون را به کامپیوتر متصل میکند.
استفاده از روش HDMI
در مورد این نوع روش تا آنجایی که ما اطلاع داریم بهترین روش برای اتصال کامپیوتر به تلویزیون است. زیرا از لحاظ کیفیت دارای بهترین کیفیت است و این نوع اتصال صدا و تصویر را با هم انتقال میدهد که البته کامپیوترهای معمولی این نوع اتصال را به هیچ عنوان پشتیبانی نمیکنند و این نوع اتصال مخصوص کامپیوترها و پخش کنندههایی است که برای اتصال به تلویزیون طراحی شده اند .این نوع اتصال ( HDMI ) توسط کارتهای گرافیکی مثل کارتهای گرافیکی nvidia سری 8 پشتیبانی میشود و دارای خروجی HDMI میباشند و صدا به همراه تصویر توسط یک کابل نازک شبیه usb انتقال پیدا میکنند. تصویری از کابل HDMI را میتوانید در زیر مشاهده کنید
در کل چهار روش اول بیشترین استفاده را برای اتصال کامپیوتر به تلویزیون دارا میباشند و شما میتوانید با توجه به امکانات تلویزیون و کامپیوتر خود یکی از چهار روش را انتخاب نمایید.
منبع:وبلاگ mycomputer