وقتی در تیتراژ ابتدایی رضا عطاران شعرهایی را از یاکوس کامپانلس از مجموعه اشعار «ماوت هاوزن» دکلمه کرد، خیلی ها امیدوار شدند که متهم گریخت کار موفقی از آب در بیاید و شد.
سیروس گرجستانی هاشم آقای بخت برگشته ای شد که قرار است هر شب به خانه ها بیاید و کمی از شیرینی دردش را با دیگران تقسیم کند. مهران مهام و ایرج محمدی تهیه کنندگانی هستند که معمولا با هم کار می کنند.
طلسم شدگان ، خانه به دوش ، خانه پدری و من یک مستاجرم آثاری هستند که ما از این دو دیده ایم.
محمدی موفقیت این اثر را حاصل تلاش گروه و نیز همراهی مدیرگروه فیلم و سریال شبکه 3سیما و ناظر کیفی اثر می داند. قرار گفتگو در یک روز پاییزی و هنگامی بود که التهاب رسیدن برنامه به پخش وجود داشت.
رضا عطاران ، مهران مهام و ایرج محمدی هر یک درباره ویژگی های کار گفتند و شنیدیم.
از کجا شروع کنیم ، آقای عطاران؟
عطاران: از هر کجا شما بگویید.
بیا از یک سوال کلیشه ای شروع کنیم. می گویند متهم گریخت شبیه خانه به دوش است.
عطاران : من اگر باز هم کاری بسازم ، همین سبک و سیاق را خواهد داشت. در همه کارهایم هم تقریبا شباهت هایی در فرم کار بوده که این شباهت ها را با همه جزییاتشان دوست دارم.
به نظرم این کلیشه نیست. نوع کاری است که دوست دارم و اگر بخواهیم بگوییم در قصه شباهتی بوده. خب البته این طور نبوده.
این دو سریال هیچ شباهتی به هم ندارند در واقع دو موضوع اجتماعی کاملا متفاوت است که به صورت کاملا متفاوت به آن پرداخته شده. شاید هم یکی از دلایل این شباهتی که شما می گویید، حضور بعضی بازیگران در خانه به دوش در متهم گریخت است و البته بعضی جزییات دیگر ولی خودم خیلی موافق نیستم که شبیه کار پارسال است.
احتمالا به خاطر آن آدمها، فضا و...
عطاران : همان طور که گفتم ، این فضاها را دوست دارم. یعنی شاید از این به بعد هم هر چقدر کار کنم باز هم در همین فضا و حال و هوا باشد.
یک موضوع اجتماعی ، که با حضور شخصیت هایی مثل هاشم آقا یا آقا ماشاالله رنگ می گیرد.
محمدی : این نکته به نظر من ضروری است که گفته شود در طنز ما ابزاری داریم به نام طنز کلام و طنز موقعیت.
من فکر می کنم از این دو تا ابزار در سریال متهم گریخت بخوبی استفاده شده است. هم به قاعده و هم به اندازه. اما بحث مشابهت این دو کار با همدیگر از چه منظری دیده می شود؟آیا از این منظر که دو تا هنرپیشه مشترک در هر دو اثر بوده؟
به نظر من این حرف ، حرف کارشناسانه ای نیست ؛ چون خیلی از کارگردانان سطح بالای کشورمان بازیگرهایی دارند که در چندین کار از آنها استفاده کرده اند. این دلیلی برای مشابهت این آثار نیست.
اگر بگوییم این مشابهت در ذات قصه است ، بله. این دو قصه ، قصه مهاجرت است. یکی مهاجرتی از کشور به خارج و در متهم گریخت مهاجرت از شهرستان به تهران.
درست است که باز مساله مهاجرت است ؛ اما دو پدیده مختلف طرح می شود، هر دو عوارض مختلفی را در بر می گیرد. ما دوست داریم آقای عطاران به مسائل اجتماعی بپردازد.
مسائلی اجتماعی که دغدغه خاطر ما، دغدغه مسوولان و از همه مهمتر دغدغه مردم است. به همین علت وقتی طنز کلام و طنز موقعیت می آید و بستر آن نیز رئال انتخاب می شود، طبیعی است کارها به نوعی در اجرا به هم شبیه باشد.
ای کاش ما بتوانیم در خدمت آقای عطاران باشیم و دهها کار شبیه این بسازیم. چون مورد استقبال قرار گرفته و به اندازه خودش جا باز کرده است ؛ اما چیزی که باید مواظبش باشیم ، این است که قصه ها شبیه هم نباشد.
احتمالا چیزی که باعث این موضوع شده مخرج مشترک آنهاست یعنی نوع طنز، تهیه کننده ها و بازیگران و خود آقای عطاران.
مهام : تعجب می کنم چرا کسی به این اشاره نمی کند که در هر دو کار به مشکل بیکاری و اشتغال پرداخته ایم.
در خانه به دوش آقا ماشائالله به دنبال زندگی بهتر می رود و در سریال متهم گریخت مشکل بیماری ای است که هاشم آقا با آن دست به گریبان است و باعث می شود به دنبال شغل مناسب تری بگردد.
کسی که بیست و چند سال دارد اگزوز سازی می کند، هنوز بیمه تامین اجتماعی ندارد و آینده اش معلوم نیست.
کار با وجود آن که رئال است ، شبیه طنزهای ایتالیایی شده و مشخصا شبیه آثار کمدینی مثل «توتو». آیا وقتی این کار را می ساختید، نمونه خاصی مدنظر داشتید؟
عطاران: من اصلا با سبک و این طور چیزها موافق نیستم.
شاید سبک اسم درستش نباشد. منظورم بیشتر شخصیت است.
عطاران: «توتو» بیشتر کمدینی حراف است ؛ اما در اینجا خیلی آدم حراف نداریم. یا لااقل همه آدمها حراف نیستند. من تلفیق دیالوگ و تصویر را خیلی بیشتر دوست دارم و همیشه سعی کرده ام این نکته را رعایت کنم که همه اش دیالوگ نباشد و چیزهای دیگر مثل تصویر، فرم ، میزانسن و حرکت هم داشته باشیم.
حالا اگر کار ما شبیه «توتو» شده ، تقصیر توتو است یا تقصیر خود شما!
شخصیت هایی مثل مش قربان که اتفاقا قائم به ذات است ، خیلی خوب پرداخت شده اند. تا یک جاهایی حضور دارند و از جاهایی حضورشان کمرنگ می شود، در حالی که مخاطب متوقع است که آنها را بیشتر ببیند.
عطاران : خب اگر این طور باشد، خیلی خوب است. ما مثل کارهای روتین هر شبی عمل نکردیم که شخصیتی که مخاطب از او خوشش می آید روی آن تمرکز کنیم.
ما سعی کردیم قصه را پیش ببریم. اصلا به چیزهای دیگر کار نداشتیم. برای ما قصه مهم بود.
مهام : توضیحش این است که قصه ای که برای مش قربان نوشته شده ، همین بوده. شخصی به نام مش قربان در شهرستان است که به بی بی علاقه مند است ؛ اما بی بی به تهران می آید.
هنگام پخش ، مردم به بازیگر این نقش علاقه مند می شوند و می پرسند چرا این بازیگر در ادامه ماجراها نیست یا کمرنگ است ؟
اصلا بازیگر این نقش چه طوری انتخاب شد؟
عطاران : ما داشتیم قسمت هایی را می گرفتیم برای بعضی از نقشهایمان. ایشان با پسرش آمده بود تست بدهند.
من با پسر ایشان صحبت می کردم که مثلا قبلا چه کار کرده و از این حرفها و یک نگاهی هم به آقای پورمخبر می انداختم.
قیافه اش آدم را جذب می کرد و اصطلاحا «آن» را داشت. وقتی که حرف زد، در صدایش نوعی زنگ بود، دیدم دو تا «آن» شد! که در نهایت برای نقش مش قربان انتخاب شد و خیلی هم جواب داد.
بعضی از پلشتی های شهر کمی غلوآمیز تصویر شده مثل آن شرکتی که همه چیزش در حال ریزش است یا نوع گفتمانی که بین آدمهای دور و بر در جریان است.
عطاران : این شرکتها خیلی زیاد است و اصلا هم غلوآمیز نیست چون من خودم اصلا غلو را دوست ندارم. در همین کار هم سعی کرده ایم خیلی غلو نشود یعنی هر چه بوده ، مشابه و بدتر از آن را دیده ام اما نخواستم از این بیشتر «چرکش » کنم.
حتی با آن پولی که اینها داشتند واقعا خانه ای بدتر از آن باید نصیبشان می شد. لابد قیمتها را می دانید چه خبر است ؟ ولی اگر از این چرک تر می شد می گفتند: «بابا! کارتون ساخته اند!» ولی واقعا از این شرکت چند برابر بدتر هم وجود دارد که حتی آن حک آج لاستیک را خودم دیده ام.
معمولا برای انتخاب بازیگران به چه فاکتورهایی فکر می کنید؟
عطاران : یکی از بخش های خیلی مهم در کارگردانی همین موضوع انتخاب بازیگر است. یعنی وقتی انتخاب بازیگر درست باشد بخش بزرگی از دردسرها و مشکلات حل می شود، وقتی آن شخص که انتخاب شده با آن شخصیتی که توی کار وجود دارد به لحاظ روحی و جسمی نزدیک باشد درواقع خیلی زیاد به آن آدمی که می خواهیم نزدیک شده ایم.
من سعی می کنم در برخورد اولی که با دوستان انجام می دهم بفهمم که آن بازیگر چه ویژگی هایی دارد و چگونه می خندد، چه جوری ناراحت می شود، چه جوری اعصابش خرد می شود؛ درواقع از همان خصوصیات خودش در کار استفاده می کنم ، در همان برخورد اولیه سعی می کنم بفهمم که این بازیگر برای این نقش مناسب هست یا نه.
نگاه اول خیلی مهم است. بعد می نشینم بادوستان صحبت می کنم و با هماهنگی دوستان انتخاب می کنم. چون بخش زیادی از این موضوع به سلیقه ربط دارد و سلیقه من یک چیز است ، سلیقه آقای مهام یک چیز و سلیقه آقای محمدی یک چیز دیگر. با همدیگر هماهنگ می شویم.
خیلی جاها هم دیدم که من اشتباه کرده ام و حق با دیگران بوده است.
نحوه بازی گیری شما از بازیگران به چه صورت است.
عطاران: من اصولا زندگی را دوست دارم وقتی حس کنی که این روال زندگی یک آدمی به نام هاشم است مشکل حل شده است.
این روال را که در بعضی از سریالها هست دوست ندارم که بازیگران روبروی هم می ایستند دیالوگ می گویند شاید در آن موقع که دارند دیالوگ می گویند آن شخصیت دارد سوراخ چاه دستشویی را باز می کند وقتی این کارش را انجام دهد و دیالوگش را بگوید به زندگی نزدیک تر است وقتی آن کاری که انجام می دهد به حس صحنه کمک کند خیلی بهتر است به همین خاطر می نشینم فکر می کنم می بینم این آقا الان می خواهد مثلا برود سفر.
وقتی راجع به سفر صحبت می کند و می خواهد بگوید «نمی روم » اگر آن کمردردش هم به این حس کمک می کند، از آن استفاده می کنم. روال طبیعی زندگی را خیلی دوست دارم که در کار دیده شود.
در مرحله انتخاب بازیگر موردی بوده که بازیگر آنقدر قوی و پرقدرت باشد که برای آن نقش بتراشید و آن را به فیلمنامه تحمیل کنید؟
عطاران : بله بوده. ما هرچه که به نفع کار باشد انجام می دهیم. نقش همین مش قربانی که شما می گویید خیلی کمتر از این بود اما دیدیم اگر نقشش را پررنگ کنیم ، جواب خواهد داد تا جایی که منطقی بود از بازی او استفاده کردیم.
مثلا شخصیت مش قربان اصلا شعرخوانی ندارد شما اگر متن فیلمنامه را ببینید یک خط شعر هم نمی خواند اما ما چهار پنج جا می بینیم که او شعر می خواند.
خانم امیرجلالی خیلی بازی پرقدرت و چشمگیری ارائه کرد. درباره نوع بازی ایشان و البته کارگردانی خودتان توضیح دهید.
عطاران : سعی کردم از خصوصیت هر بازیگری برای ارائه یک بازی خوب استفاده کنم. خانم امیرجلالی هم همین گونه بود. نوع بازیگیری من درباره همه یکسان است.
سعی می کنم آنها را به خودشان نزدیک کنم که خب بعضی ها خیلی خوب می توانند این را «بروز» دهند و خودشان را خوب بازی کنند و خیلی ها هم هستند که نمی توانند خیلی خوب خودشان را بازی کنند.
آنهایی که ضعیف تر درآمده دلیلش این بوده که «بروز» خوبی نداشته اند و آنها که بازیشان قویتر جلوه کرده به خاطر این بوده که راحت تر توانسته اند خودشان را بازی کنند.
هر کسی که بتواند خودش را خیلی خوب بازی کند، همان ، بهترین بازیش می شود و خانم امیرجلالی هم خیلی تلاش نکردم متفاوت تر از آن چیزی که پارسال بازی کردند، باشد وگرنه حتما جواب نمی داد.
چقدر به بازیگران اجازه می دهید از بداهه استفاده کنند؟
عطاران : بستگی به سکانس دارد. بداهه گویی هرجا که کمک کند استفاده می کنم. ما یک بار تمرین می کنیم.
محمدی: یک بار تمرین می کنی انصافا؟!
عطاران: خب ، نه! چند بار تمرین می کنیم تا آن سکانس کاملا پخته شود بعد اصلا به متن کار نداریم. آن را اجرا می کنیم.
هر وقت از نظر من درست شد آن را تصویربرداری می کنیم حالا ممکن است همان سکانسی که در متن است نصف شود یا دوبرابر شود یا اصلا به این نتیجه برسیم که کل سکانس را برداریم و همه اینها بستگی به این دارد که سکانس چه چیزی را طلب می کند.