آیا فکر میکنید که فرهنگ ایتالیایی-آمریکایی در سینما و تلویزیون ناعادلانه تصویر شده است؟ برایم توضیح بدهید که فرهنگ ایتالیایی-آمریکایی چیست؟ 100 سال است که اینجا هستیم. فرهنگ ایتالیایی-آمریکایی همان فرهنگ آمریکایی نیست؟ به این خاطر است که ما خیلی متفاوت هستیم، به خاطر ازدواجهای قومی. اکثر افرادی که ایتالیایی هستند نیمه ایتالیایی هستند. بجز من. من کاملاً ایتالیاییام. من بیشتر سیسیلی هستم و مقدار کمی از ناپل هم در من هست. من منتها درجهاش هستم. در این گفتگو که توسط ربکا وینترز کیگان برای مجله تایم انجام شده است این اسطوره بازیگری به سوالهای خوانندگان این نشریه جواب داده است.
ریکی بایزاس از مانیل : احساستان درباره این همه خواننده هیپ-هاپ امتیوی که در قصر «صورت زخمی» دیده میشوند چیست؟
آل پاچینو : مردمیترین فیلمی که تا به حال ساختهام «صورت زخمی» بوده است؛ در سرتاسر دنیا. این موضوع برای من هیجانانگیز است. شگفتانگیز است. گاهی وقتها فراموش میکنیم که این الیور استون بود که فیلمنامه آن را نوشته بود. او یک موجود سیاسی است و فکر میکنم سیاست یک لایه زیرین در فیلم است. و ترکیب او و برایان دیپالما باعث یک چنین جوشش و انفجاری شده است. این ترکیب کار کرد.ماری کرادوک از پالم بی : بعد از دریافت جایزه یک عمر دستاورد هنری، آیا این حس بهتان دست داد که در حرفهتان ایمنتر شدهاید مثلا از سال 1977؟
آل پاچینو : من در دانشام نسبت به کارهایی که دوست دارم انجام بدهم ایمن شدهام (در حرفهام). اما اگر یک بازیگر هستید به یک جور ناامنی احتیاج دارید. این کار زیر دیگ را روشن نگه میدارد. من هنوز به بازنشستگی فکر نکردهام. وقتی شنیدم که پل نیومن در 82 سالگی بازنشسته شده شوکه شدم. بیشتر بازیگران دارند مثل سربازهای کهنهکار محو میشوند.کوان ها از لیتلتون : چه کسی بیشتر از همه احساسات آل پاچینو را برانگیخته است؟
آل پاچینو : مطمئنا آن فرد من نیستم! کوین اسپیسی نزدیک شده است. جیمی فاکس هم ارتباط خوبی با من داشته است. چنین تقلیدی یک موهبت واقعی است. در لحن صدا. یک جورهایی مثل داشتن استعداد نواختن یک آلت موسیقی است.دان کارمن شیمیزی از روچستر، نیویورک : چه اتفاقی در کودکیتان بیشترین تاثیر را به نگاهی که هماکنون به دنیا دارید گذاشته است؟
آل پاچینو : احتمالا آن اتفاق، باید همان اولین فیلمهایی بوده باشد که زمانی که یک بچه کوچک بودم مادرم مرا به دیدن آنها میبرد. وقتی مادرم از سر کار به خانه بر میگشت، مرا به سینما میبرد. این راهکار او برای بیرون رفتن بود و مرا هم با خودش میبرد. من هم بعد از آن به خانه میآمدم و تمامی نقشها را بازی میکردم. این موضوع تاثیر فوقالعادهای بر بازیگر شدن من گذاشت.ایگناسیو متزا از لسآنجلس : آیا فکر میکنید که در فیلمهایی که کارگردانی کردهاید نگاهتان را به حد کمال رساندهاید؟
آل پاچینو : من در فیلم «در جستجوی ریچارد» دیدگاه صریح و روشنی داشتم. در فیلمی که الآن دارم رویش کار میکنم «Salomaybe?» [درباره به روی صحنه بردن نمایشنامه اسکار وایلد «سالومه»] اولین باری است که احساس دارم ولی دیدگاهی ندارم و امیدوارم که احساسم مرا به سمت یک دیدگاه راهنمایی کند. فکر میکنم به این دلیل است که من خودم را یک کارگردان تمام وقت نمیدانم. کار من بازیگری است. من به دنیا، به عنوان بازیگری که دارد به دنیا نگاه میکند نگاه میکنم، به این علت تمام اینها زندگی خودم بوده است.سارا اوروزکو از بوگوتا : آیا شده از رد کردن هیچ نقشی پشیمان شده باشید؟
آل پاچینو : بله شده. دورهای در زندگیام بود که نقشها را فقط به این خاطر که دلم نمیخواست کار کنم رد میکردم. این به سالهای دهه 70 برمیگردد. حتا همین حالا هم خیلی سخت است که خودتان را یک بازیگر بدانید. فقط این طور است که هر چند وقت یک بار حس بازی در یک نقش را پیدا میکنید. پیشنهاد میکنم «The Dresser» را ببینید. اگر میخواهید درباره بازیگران چیزی بدانید این فیلم فوقالعادهای است.نریسا کوییزون از مانیل : آیا شما آدم شاد و خوشبختی هستید؟
آل پاچینو : شاد؟ تا به حال هیچوقت این کلمه را درک نکردهام. من روزهای خودم را داشتهام. لحظاتی هست که احساس رضایت میکنید، یک آرامش خاص. دورههایی هست که این اتفاق بیشتر از بقیه وقتها میافتد. بچههایم مرا خوشحال میکنند.دانیلا گرباواک از تورنتو : اگر فیلمی از زندگیتان ساخته شود چه نامی خواهد داشت و چه کسی نقش شما را بازی خواهد کرد؟
آل پاچینو : نامش «داستان داستین هافمن» خواهد بود! وقتی ما شروع کردیم، [رابرت] دنیرو، داستین هافمن و من همیشه یک جورهایی با هم اشتباه میشدیم. مردم ما را به جای همدیگر اشتباه میگرفتند.ریتا براون از مینیاپولیس : میدانم که شما آدم خودداری هستید اما شنیدهام که واقعاً میتوانید برقصید. آیا به حضور در برنامه تلویزیونی «رقص با ستارهها» هم فکر کردهاید؟
آل پاچینو : حقیقتا میتوانم بهش فکر کنم. با همه تلاشی که میکنم که تا میتوانم فروتن باشم باز هم یک رقاص هستم. اما فکر نمیکنم که در «رقص با ستارهها» حضور پیدا کنم اساسا به این خاطر که من زیادی خجالتیام.سوزان اولسون از ورو بیچ : هیچوقت به تدریس فکر کردهاید؟
آل پاچینو : هرگز فکر نمیکنم که یک معلم هستم. معلمین استعداد خاصی برای این کار دارند. آنها رضایت خاصی از آن به دست میآورند و برایشان مفهومی دارد و آن را بروز میدهند. من که این طور نیستم. در واقع هیچوقت به آن فکر نکردهام و فکر هم نمیکنم که هیچوقت دربارهاش فکر کنم. من فقط خودم را نشان میدهم و امیدوارم که کسی به بازی من هم اشارهای بکند. تمام زندگیام دور و بر آدمهای بزرگ بودهام و وقتی که دور و بر آدمهای بزرگ هستید خود این چیز فوقالعادهای است. زندگیتان را تغییر میدهد. وقتهایی بود که در اکتورز استودیو «بازیخوان» بودم. یعنی این که یک جایی مینشینید که بازیگران حرفهای میآیند و در صحنههای مختلف بازی میکنند و «بازیخوان» درباره کاری که آنها میکنند صحبت میکند. اینها لحظات وحشتناکی برایم بود. هیچوقت نمیدانید که چه چیزی میتوانید بگویید چونکه یک بازیگر در موقعیت بسیار آسیبپذیری قرار دارد. شما در هیچ شرایطی نمیخواهید چیز اشتباهی گفته باشید. بازیگرانی دیدهام که به خاطر چیزی که نیاز نبوده و لازم نبوده گفته شود ضربه خوردهاند.دیگو سادا از مکزیک : آیا فیلم میتواند به عنوان یک وسیله درسی استفاده شود و اگر این طور است از دیدن فیلمها چه چیزی یاد گرفتهاید؟
آل پاچینو : همه هنرها وسیله درسی هستند مخصوصا هنر سینما. شما با کسی صحبت میکنید که تربیتاش را از طریق تئاتر و از راه سینما بدست آورده و این موضوع به این علت است که باید یاد بگیرد که چطور نقشهای مختلف را بازی کند. بنابراین باید کسانی که نقششان را بازی میکنم دنبال کنم و ببینم که اینها چه کسانی هستند و آنها در چه دنیایی کار میکنند و کلا موضوع درباره چیست. من هیچوقت به دانشگاه نرفتهام. هر چیزی هم که میدانم از همینهاست.استیسی فوئنتس از رنو، نوادا : چه حرفهی دیگری بود که اگر بازیگر نمیشدید آن کار را انجام میدادید؟
آل پاچینو : یک بار در فیلمی به نام «فرانکی و جانی» نقش آشپز غذاهای سبک را داشتم. اگر کاری بود که باید انجام میدادم آشپزی غذاهای سبک بود. و کاری هم که هیچوقت نخواهم کرد این بود که آدمی باشم که دائم از این خانه به آن خانه نقل مکان میکند. چونکه این کار را قبلا کردهام و اسبابکشی از خانهای به خانه دیگر واقعاً خیلی سخت است. کاری است که هیچوقت نخواهم کرد.دنیل سپانکیویتز ساکن بغداد : هیچوقت فکر کردهاید که در «مخمصه» به جای پلیس، نقش آدم بد فیلم را بازی کنید؟
آل پاچینو : حقیقت امر این است که ایده بازی در نقش پلیس را دوست داشتم به این دلیل که این شخصیت دارای چنین تناقضها و پیچیدگیهایی بود. شخصیتم در فیلم کوکائین حمل میکرد اما کسی این را نمیداند چون دو صحنهای که این کار را میکرد از فیلم درآمده بود. از این عناصر که برایم جذابیت داشت خیلی در فیلم بود. او یک بازرس قوی بود که زیادهروی نمیکرد و یک زندگی به هم ریخته بدبختانهای هم داشت.مارتا زاک از لهستان : وقتی جلوی آینه میایستید چه میبینید؟
آل پاچینو : چیزی که سعی میکنم نبینم. فقط میبینم که خودم دارم خودم را نگاه میکنم و همینطور ادامه دارد. به فکر فرو میروم. آیا اصلاح نیاز دارم؟ موهایم زیادی بلند است؟ روز خوبی داشتهام؟ نیازی هست که صورتم را بشویم؟ همینطور ادامه دارد.ایگناسیو متزا از لسآنجلس : چه بازیگرانی برای بهتصویر کشیده شدن فیلمتان با شما همکاری میکنند؟
آل پاچینو : اشتیاقم برای ساخت این کار مرا به سمت آن کشانده است، هر نامی که میخواهید روی آن بگذارید اما نامی من که روی آن گذاشتهام «Salomaybe» است که ترکیبی از اسکار وایلد، خودم و سالومه است. یک جور شور و اشتیاق مرا به سمت کشف این موضوع کشانده و واقعا نمیدانم دارم به کدام سمت میروم اما امیدوارم این حس راهنماییام کند. وقتی که هر چیزی را میبینم آن را به موضوعات مربوط به بازیگری ربط میدهم. نه اینکه بخواهم آن را نقاشی کنم یا از آن را فیلم بسازم. این موضوع بیشتر از هر چیزی، برای بازی کردن چیز جذابی است. همیشه لحظاتی وجود دارد که آنها را میبینید و مردم را سهیم میکنید. بخصوص اگر آدم موفق و مشهوری باشید، تلاش میکنید که نوری را که زمان زیادی است روی شما قرار گرفته بگیرید و آن را روی چیز دیگری بتابانید تا بتوانید آن موضوع را کشف کنید.لوک دنکر از بولتون : فکر میکنید کدام یکی بتواند در جنگ برنده شود، براد پیت یا جورج کلونی؟
آل پاچینو : دارم این جنگ را تصور میکنم و میدانید چیست؟ نمیتوانم. نمیتوانم ببینم که این دو مرد با هم بجنگند چون که آنها خیلی بامزهاند. آنها بامزهتر از آنی هستند که بجنگند. آنها آدمهای جالبی هستند و بودن با آنها خیلی بامزه است و آنها خیلی بخشنده و آرام هم هستند. فکر کنم باید جنگ مساوی بشود. باشد؟ بگذارید از زیرش در بروم.منبع : سینمای ما
با تشکر از تبیان